Get Mystery Box with random crypto!

در خیال پر زدن یک عمر،بر تن دیوار و در خوردیم قفل در گاهی اگر | شعر دهه مرگ

در خیال پر زدن یک عمر،بر تن دیوار و در خوردیم
قفل در گاهی اگر وا شد،ما به پای بسته برخوردیم
تا به سروی تکیه دادیم و چشممان بر آسمان افتاد
زود آب توبه آوردند،تیر خوردیم و تبر خوردیم!
خسته و دلگیرمان کردند،در قفس زنجیرمان کردند
از شراب زندگی هر وقت یک پیاله،بیشتر خوردیم
ناگزیر از ماندن،اما نه!ما اگر سقراط هم بودیم
عاقبت یک روز می گفتند:شوکران را بی خبر خوردیم
جمع کن خر مهره هایت را،این فریب چشمه ی جادوست
قبل از آن که چشمها باشند،سیب را نه!ما نظر خوردیم
زندگی شاید ضیافت بود،ما در این مهمان نوازی ها
درد را افطار کردیم و غصه هامان را سحر خوردیم
#مجتبی_کریمی