Get Mystery Box with random crypto!

مادر مرا در سایه‌ی سپیداری هدف قرار دادند فرزندی که دلت نمی‌آم | آن

مادر مرا در سایه‌ی سپیداری هدف قرار دادند
فرزندی که دلت نمی‌آمد او را ببوسی بر خاک افتاد.

و آخر ترانه می‌گوید:
«در حالی که با میخ به سنگ‌ها مصلوب می‌شدم و جگرم را به عقاب‌ها خوراندم، «پرومته» بودم. در فریاد بردگی، «اسپارتاکوس» بودم. خوراک شیرها بودم و تمام گشتم. در ته چاه‌های کور «یوسف» بودم. در دشت کربلا «حسین(ع)» بودم. در زندان‌ها «جم سلطان». در بالای دار «پیر سلطان». چندمین مرگم است؟ این چندمین زنده شدنم است؟ آتش را از خدایان دزدیدم. در طول سال‌ها شعله‌ور شدم، روی هم رفته سوختم. همچون ققنوسی مادر. همچون قفنوس خود را از خاکسترم آفریدم.»