Get Mystery Box with random crypto!

هم-شنوایی

لوگوی کانال تلگرام mortezakarimi77 — هم-شنوایی ه
لوگوی کانال تلگرام mortezakarimi77 — هم-شنوایی
آدرس کانال: @mortezakarimi77
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.43K
توضیحات از کانال

سلام، و سلامتی هم همچون بیماری مسری است!
من دکتری انسان‌شناسی دارم
اینجا تحلیل های فرهنگی و اجتماعی‌م
را با شما به اشتراک می گذارم.
Instagram: dr.mortezakarimii
Mortezakarimi7@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-19 20:01:45 موانع فرهنگی و اجتماعی فرزندآوری و بحران کاهش جمعیت در ایران


مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

در جلسه‌ام با دپارتمان انسان‌شناسی سلامت دانشگاه کپنهاگ، موقع استراحت آیو والبرگ، یکی از جمعیت‌شناسان خوب و انتقادی دنیا، وقتی فهمید ایرانی‌ام، سراغم آمد و مرا بست به رگبار سؤال‌‌: «از کاهش نرخ تولد در ایران خبر داری؟ می‌دانی اولین کشورِ در حال توسعه هستید که به این نرخ تولد رسیده‌اید؟ می‌دانی هیچ کشوری نتوانسته بعد از پایین آمدن نرخ تولد تا این حد، مجدداً به بالای این درصد برگردد؟»
واقعاً باورش نمی‌شد. فکر می‌کرد شاید رسانه‌های غربی دروغ می‌گویند و می‌خواست مطمئن شود.
فکر می‌کنم اولین و آخرین نفر باشم که مقاله‌ای تحت عنوان «کارکردها و معانی فرزند در ایران» نوشته‌ام. مقاله‌ای که به خاطر آن با پژوهشگاه رویان، قطع همکاری کردم. آنجا تبدیل به بازاری شده بود که دیگر برای درد مردم کار نمی‌کرد و برای نوشتن این جور مقالاتِ دردسر ساز هزینه نمی‌کرد.
مقاله سال ۹۶، بعد از نوبتی دو ساله چاپ شد. اما هنوز هیچ مسئولی با من تماس نگرفته است که آقا خرت به چند من! خیلی ساده است: تا ندانیم چرا مردم بچه‌دار می‌شوند، نمی‌فهمیم چرا دیگر بچه‌دار نمی‌شوند.
در مصاحبه‌ها، دختر تازه عروس مذهبی‌ای بود که «نیاوردن فرزند» جزو شروط ضمن عقدش بود. قبل از او با یک زوج عراقی مصاحبه کرده بودم. آن‌ها می‌گفتند یکی از دلایلی که پیامبر امتش را شفاعت می‌کند، افزودن به جمعیت مسلمانان است. این را به دختر جوان گفتم. جوابش شوکه‌کننده بود: «دقیقاً به همین دلیل بچه نمی‌آورم. چون مطمئنم در این جامعه بچه‌ام، بچه مسلمان نمی‌شود».
بحران جمعیت به خاطر پایین آمدن وحشتناک نرخ تولد و البته مهاجرت، مسئله‌ای بسیار جدی‌ است. اما دغدغه‌های اقتصادی و شاید مهم‌تر از آنها، دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی تعیین‌کننده هستند. وقتی آینده مسدود است، وقتی آزادی، برابری، سلامت و آموزش در خطر هستند و هر روز از بلندگوها شعارهای طالبان به گوش می‌رسد و بر در و دیوار شهر این تصاویر توهین‌آمیز و دور از شأن انسانی نقش بسته است، کسی حاضر به آوردن فرزند نیست.
فرزند یک فیزیک صرف نیست که بشود آن‌را به شکل سربازی تابع و تحقیرشده برای جنگ‌های ایدئولوژیک در آورد.
فرزند تجسم زندهٔ رابطهٔ عاشقانه زن و مرد، نتیجه تعهد اخلاقی زوجین و تداوم ارزش‌ها و آرمان‌ها و شأن و کرامت انسانی نسل‌هاست. مردم این روزها می‌پرسند وقتی خودم آینده‌ای ندارم و کرامت و آزادی و انتخابم لگدمال می‌شود، چرا فرد دیگری را وارد این دنیای غیرانسانی کنم.
.
.
.
#رشد_جمعیت #نرخ_جمعیت_ایران #جمعیت_ایران #کاهش_جمعیت #فرزند #فرزندپروری #فرزندآوری #کاهش_جمعیت_ایران_و_جهان
935 viewsedited  17:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 11:21:35
سلام و رحمت.
به بهانه‌ی اتفاقات تاسف برانگیز و شرم آوری که در برخی باشگاه (های) فوتبال کشورمان رخ داده و حالا بعد از مدتها رسانه‌ای شده، چند دقیقه ای با شما دوستان عزیز و مخاطبین گرامی سخنی داشتم که ترجیح دادم به شکل یک ویدئوی بسیار کوتاه آن‌ را تدوین و تقدیم‌تان کنم.

آدرس کانال من در تلگرام:
@yaser_arab57
آدرس کانال اندیشکده خرد جنسی درتلگرام:
@kherad_jensi

لطفا در رساندن این صدا من را یاری کنید.
ارادتمند
#زیست_جنسی
#رابطه_جنسی
#آموزش_جنسی
#تربیت_جنسی
#تجاوز_جنسی
#مجموعه_مستند_یک_پیشنهاد_ساده
#مجموعه_آموزشی_یک_پیشنهاد_ساده
#حجت_الاسلام_محمد_رضا_زائری
#مدرسه
#آموزش_و_پروش
#صدا_و_سیما
521 views08:21
باز کردن / نظر دهید
2022-04-17 09:28:25 تحلیلی انسان‌شناختی بر
بی‌خانوادگی در «مهمونی»

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

#ایرج_طهماسب یک گنج است. یک سرمایه واقعی فرهنگی. کارهای قبلی‌اش از نظر من فوق‌العاده بوده‌اند. فکر می‌کنم ایشان با بودجه‌های کم، خدمت بزرگی به کودکان و حتی بزرگسالان کرده‌اند. از نظر فنی، نمی‌توانم، نه در باره کارهای قبلی و نه #مهمونی نظری بدهم. به عنوان یک آماتور در این حوزه فقط می‌گویم که مهمونی به هیچ وجه برایم جذابیت برنامه‌های سابق را ندارد. بسیار کلیشه‌ای و خسته‌کننده است. کار کردن در شرایط فعلی، البته خودش یک هنر است.
اما چیزی که برایم مهم و تا حدی عجیب است «بی‌خانوادگی» تمام نقش‌پردازان مهمونی‌ست. در کارهای قبلی هم، طهماسب بی‌خانواده بود. اما، بقیه، مثلا #آقوی_همساده و #فامیل_دور و حتی #پسر_عمه_زا خانواده و فامیل داشتند و مدام از آنها می‌گفتند. ضمن آنکه آنجا آقای طهماسب، آقای مجری بود.
اما در مهمونی، لوکیشن با تأکید، خانه و مناسبت‌ صراحتا «مهمانی» است. و عجیب آنکه طهماسب که در خانه نشسته و تمام عروسک‌ها بی‌خانواده هستند و یا صحبتی از خانواده آنها نیست. حتی مهمان‌ها، همه مجرد هستند یا بدون خانواده پا به مهمانی می‌گذارند. و این خلاف تصورات ما از مهمانی رفتن‌های ایرانی‌هاست که عموما «خانوادگی»، یعنی زن، مرد و بچه است. حتی اینجا عروسکِ بچه، نماد بی‌خانوادگی، بدخانوداگی یا بی‌سرپرستی است.
قطعا سخت‌گیری‌های بی‌خردانه حراست‌ها، دست و پای برنامه‌سازان را در ساخت و نشان دادن خانواده‌های واقعی، که مخاطب بتواند با آنها همذات‌پنداری کند بسته است و سخت‌گیری‌های ملانقطی آنقدر سطحی شده که مثلا عروسک‌ها باید روسری سرشان باشد، اما مهم نیست که محتوای اصلی برنامه‌ چه باشد.
#ماکس_وبر می‌گوید در #بوروکراسی، هدف کم‌کم فراموش و فرایند انجام کار مهم می‌شود. آدمها نمی‌دانند چرا، فقط کاری که به آنها محول شده را انجام می‌دهند. درست مثل عصر جدید #چارلی_چاپلین.
در فکرِ حراست‌کنندگان ظاهری فرهنگ، دیگر انگار حتی ایدیولوژی‌ای که پشتِ سرش اعتقاداتی باشد در کار نیست. هدف اجرای فرامین بالادستی برای حفظ موقعیت یا ارتقای آن در سلسله‌مراتب قدرت است.
امیدوارم عاقبت این فرهنگ‌سازی بخشنامه‌ای و اداری، مثل فرزندآوری نشود. با بخشنامه جدید حذف غربالگری البته، بر خلاف تصورات غیرکارشناسانه و سطحی‌نگرانه، نرخ تولد از این هم پایین‌تر خواهد آمد.
توجه داشته باشیم، خانواده -با شکل‌ها و فرم‌های مختلف البته- پایه‌ای‌ترین نهاد اجتماعی و یکی از مهمترین عنصر هویت شخصی و جمعی در هر جای دنیا، مخصوصا در ایران است.
.
.
.
.
#سرمایه_فرهنگی #هویت #هویت_خانوداگی #جامعه_شناسی_مهمونی #تحلیل_مهمونی #جامعه_شناسی_خانواده #نرخ_رشد_جمعیت #جمعیت_ایران
759 viewsedited  06:28
باز کردن / نظر دهید
2022-04-11 20:24:02 مهمترین مسأله یک نوجوان داشتن خاک است

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

دوستی پرسیده بود: «مهم‌ترین مسأله یک نوجوان چیست؟». گفتم خاک. و یاد این افتادم که اصلاً، خاک ریشهٔ آدم است . و یادم افتاد به آن جمله تکان‌دهنده داستایوفسکی: «کسی که خاکی از آن خود نداشته باشد، خدایی هم ندارد». خاک چیست؟
خاک عنصری است که باقی عناصر هستی و تکه‌های هویتی را گرد هم می‌آورد. خاک، نگهدارنده «ماده» زندگی است. چقدر جالب است که، mother با matter هم ریشه است.
هویت و حتی شخصیت به یک گردآورنده، به یک بستر برای استقرار، رویش و پرورش نیاز دارد.
ما باید هستی خود را گرد آوریم. گردآوردن هستی، پیدا کردن خود، کشف بدن، جنسیت، ذهنیت، هدف، آرمان، شغل و شخصیت در زندگی نیاز به یک بستر دارد. به خاک.
و نوجوانی که پیش رویش آینده‌‌ای مسدود شده و پشت سرش گذشته‌ای رنج‌بار را می‌بیند، نوجوانی که نافِ هویتش با «رفتن» بسته شده است، نوجوانی که هنوز به سن جوانی نرسیده، پیر شده، نوجوانی هنوز تجربه نکرده می‌داند که شکست خورده... خاک ندارد. خاک، مادر است. خاک مادهٔ صرف نیست. خاک گردآورنده و پرورنده است. خاک یک افقِ جمعی، تلاش برای با هم بودن، خود را در کنار دیگری دیدن است.

پ.ن:
اگر چه این خاک هنوز بسیار پر ثمر و پر گنج است، اما حاکمان نادان هر روز آتشی روشن می‌کنند و رسانه‌های خارجی به جای آب، تیزآب بر آن می‌ریزند.
.
.
.
#هویت #سوگ_هویت #شخصیت #نوجوانی #خاک #داستایوفسکی #ابله_داستایوفسکی #مادری #سرزمین #وطن #مهاجرت #مهاجرت_تحصیلی
4.5K viewsedited  17:24
باز کردن / نظر دهید
2022-04-02 17:37:52 رمضان موهبت یا مکافات؟

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

در قطار قونیه به استانبول نشسته‌ام. گرسنه‌ام می‌شود و چیزی از کوله درمی‌آورم. پسر بیست و چند ساله‌ای کنارم است. چند بار تعارف می‌کنم. انگلیسی نمی‌داند و با لبخند و اشارهٔ دست رد می‌کند. موقع پیاده‌شدن، در پیدا کردن مسیر و خریدن کارت اعتباری کلی کمکم می‌کند و به خاطر من معطل می‌شود. می‌خواهم خداحافظی کنم، چشمم می‌افتد به لب‌های خشکی زده‌اش و تازه یادم می‌افتد که ماه رمضان است. عذرخواهی و ....

آنجا هنوز می‌شود «بوی ماه رمضان» را به شکل واضح استشمام کرد. «حال و هوا»ی شهر قونیه حتی استانبول، دو شهری که در آن بودم، هر دو معنوی بود. مردم خوشحال، سرزنده و مهربان‌تر بودند. درست مثل دو سه دهه قبل در ایران. حتی وقتی به سختی از خواب بیدار می‌شدیم، حتی در زمان فقر و جنگ، دست کم مردم مذهبی، خوشحال بودند. بله دین، نه فقه است و نه فکر و نه سبک زندگی و حتی مناسک. هر دین و آموزه‌‌ای که مردم آن را با جان و دل قبول کرده‌اند یک «حال و هوا» و شور، یک جریان زندهٔ اجتماعی است.
در ترکیه بود که یادم افتاد، گره خوردن دین و مناسک دینی با شادی، با زندگی، شور و معنویت و رضایت باطنی را خیلی وقت است به شکل جمعی تجربه نکرده‌ام. و چه عجیب که ترکیه با چند دهه سابقهٔ سکولاریسم نتوانست این حال و هوا را از بین ببرد و فقه حکومتی با چند دهه سابقهٔ اجبار، مردم غیر مسلمان را بیزار و مسلمانان را دین‌زده کرد.
در ترکیه حتی غیرمسلمانان و غیرمذهبی‌ها از موهبت این عید لذت می‌بردند. یکی از بهترین لحظات سفرم، دعوت به افطار به خانه یکی از دوستان ترک بود، که آنجا با دوستان زیادی از آلمان، نروژ، آمریکا، فلسطین، عربستان، کلمبیا و... سر سفره نشستیم و کسی جز زوج ترک آن روز، روزه نبودند.
اما اینجا ما از موهبت‌های دین محرومیم. محرومیت، فقط محرومیت از آب و نان و رفاهِ اجتماعی نیست. معنویت هم یک سرمایه است. زهر و مارشال (Zohar and Marshall) سرمایه معنوی (spiritual capital) را میزان دانش و تخصص یا مهارت معنوی‌ای می‌دانند که در دسترس یک فرد یا گروه است. اگر معنویت، مثل فرهنگ و سواد یک سرمایه باشد، که داشتن یا نداشتن‌اش بر دارا بودنِ سلامتِ روان و رفاهِ فرد اثر می‌گذارد، پس نداشتن‌ آن هم محرومیت است.
پ.ن: یاد، احمد افتادم. پسر عرب اهل سنت. در دایره‌ای که با بچه‌ها داشتیم آرزویش را گفت: «زودتر ماه رمضان بیاید».
.
.
.
#رمضان #ماه_رمضان ##سرمایه_معنوی #ترکیه #قونیه #استانبول #مناسک_دینی
2.1K viewsedited  14:37
باز کردن / نظر دهید
2021-10-22 12:22:06 کتاب‌خوانی همیشه خوب است؟

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی
.
می‌گویم: «اگر بخوای یه خونه رویاها داشته باشی، دوست داری خونه‌ات کجا باشه؟»
می‌گوید: «زحل».
وقتی خانه‌اش را توصیف می‌کند می‌بینم جایی برای آدم‌های دیگر نیست.
«حوصله‌ت سر نمی‌ره از تنهایی؟»
«یک جایی خوندم، کسی که کتاب داره تنها نیست».

به نظرم این جمله از زبان یک کودک هشت ساله ترسناک است. خیلی خوشحالم که در فضا و محله‌ای بزرگ شدم که در آن کتاب کم‌ بود. نصف کودکی‌‌ام را بالای درخت بوده‌ام. حتی برای درس خواندن می‌رفتم بالای درخت سنجدی ته کوچه، که کج رشد کرده بود. جایی لای شاخه‌ها پاهایم را قلاب می‌کردم و درس می‌خواندم.

کتاب هم می‌تواند بدل به یک عادت شود. بدل به یک مانع، برای رشد و رابطه انسانی. درست مثل موبایل.

از نظر من، امروز بیشتر رنج جهان، نه از طرف کتاب‌نخوانده‌ها که از طرف زیادی کتاب‌خوانده ‌هاست. بیشترین آزاری که خودم هم در زندگی شخصی‌ام تجربه کرده‌ام، از طرف آدم‌های باسواد بوده است.

این حجم از اطلاعات، حتی اطلاعات خوب، برای ذهن ما زیادی است. #آلن_واتس در جایی گفته بود سیستم آموزش در غرب، بمباران کردن ذهن با اطلاعات است. در این سیستم اعتمادی به ذهن نیست. ذهن یک ظرف خالی و حمال اطلاعاتی است که باید از بیرون کسب کنید. اما در شرق، آموزش برعکس است. شما با خالی کردن ذهن از اطلاعات، به آگاهی می‌رسید. چرا که ذهن نه یک ظرف جامد و خالی که یک موجودیت زنده و فعال و حاوی اطلاعات اصیل است.

برخی از تجربه‌های کودکی، بزرگ‌شدن در طبیعت و در یک فضای غیر پاستوریزه و همبازی‌شدن طبیعی و نه برنامه‌ریزی شده با جمعی از کودکان، کار کردن در کنار بزرگسالان و ... به ذهن قوام می‌بخشد.

کودکان امروز ما شاید باهوش‌تر (هوش منطقی) و‌پیچیده‌‌تر، اما تنهاتر و در مقابل سختی‌ها و مشکلات زندگی کم‌طاقت‌تر شده‌اند.

این نوشته تبلیغِ کتاب‌نخوانی نیست، اما به قول #نادر_ابراهیمی، بهترین دوست انسان، انسان است، نه کتاب.
.
.
.
#کتاب_خوانی #کتاب_کودک #طبیعت_کودک #مدرسه_طبیعت #روانشناسی_کودک #تاب_آوری #تاب_آوری_کودکان #غریزه_زیست_گرایی

@mortezakarimi77
2.4K viewsedited  09:22
باز کردن / نظر دهید
2021-10-16 20:05:43 «امارتِ شکست»:
نامه‌ای سرگشاده به طالبان

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

نامه می‌نویسم، چون فکر می‌کنم، در رفتار شما-علی‌رغم همه خشونت‌ها، تعصب‌ها و سیاهی‌ها- هنوز رگه‌ نازکی از صداقت یا سادگی نهفته است. شما «هنوز» یاد نگرفته‌اید که چگونه به اسم آخرت، دنیای خود را آباد و به اسم مقدسات، تمام پاکی‌ها را آلوده و به اسم عدالت، نابرابری را توجیه و به نام اسلام، هر گونه آزادی و کرامت انسانی را لکه‌دار کنید.

شاید هنوز یک نفر در میان شما، دلش زنده، گوشش شنوا و ذهنش پذیرای حقیقت باشد.

دوستان ِ من،
فکر، احساس و نظر شما - فارغ از از ماهیت یا حقانیتش- چیزی جز شکست، به بار نخواهد آورد. شکست، نه در آزادی بیان، شفافیت منابع مالی، برابری جنسیتی، توسعه اقتصادی و نه در هیچ یک از ارزش‌های به اصطلاح غربی دیگر. شکست در همان چیزی که امروز به آن معتقدید.

نگاهی ساده و گذرا به همسایه کنار دستی، به شما نشان خواهد داد که تمام ارزش‌هایی که قرار بود «انقلابی» باشند وارونه شده‌اند. انقلابیون، چند دهه تلاش کردند که قطار شریعت را به اتکای پول مفت نفت سوار بر ریل واقعیت کنند. نشد. می‌خواستند بانک‌ها را، دانشگاه‌ها را، خانواد‌ه‌ها را، اداره‌ها را، افکار و احساسات و موسیقی و ورزش... را «اسلامی‌» کنند. نشد.

من می‌خواهم اصلا از زاویه دید شما نگاه کنم. برگ‌برگِ انقلاب ما، صفحاتِ شکست است. اینکه حکومتی که همه سرمایه‌های مادی و فرهنگی و نظامی و حتی معنوی را در انحصار خود گرفته است، نتواند بعد از چهل سال، حتی در ظاهر مردم، حتی با زور سرنیزه، کوچک‌ترین تغییری به نفع ارزش‌های خود ایجاد کند حقیقتا ترحم‌برانگیز نیست؟

جان و مال و خانه و کرامت و شرافت و غرور و احساسات مردم را به گروگان گرفتند تا بتوانند یک نمونه کوچک از «مزه شیرین»ِ آنچه «اسلامی» می‌نامیدند را نشان دهند و عملی کنند، نشد.

امروز، مسئولین نظام، آن ارزش‌ها –از وراثت مستضعفین بر زمین تا عدالت علی و حریت حسین و آزاداندیشی امام ششم- را، که نگاهِ چپ به یکی‌شان می‌توانست منجر به زندان و شکنجه و اعدام بشود، در تریبون‌ها و در مجلس و دولت...

برادران من، اگر به دنبال قدرت، پول و شهوت هستید، حقا که راهی که برگزیده‌اید شما را به جایی جز این مقصد نخواهد برد. اما اگر ذره‌ای به هر چیز معنوی، نه با تعریف مردم، با همان تعریف ساده و خشن خودتان، اعتقاد دارید باید بگویم این ره که می روید نه به کعبه، که به ترکستان است.

کشورهمسایه، آیینه‌ای تمام‌نما از آینده شماست. امارتی که سر تا پایش شکست است.

برادران، باد شما را خواهد برد. شما هیچ جایگاهی در صفحات تاریخ، در ساختِ هویتی، حتی در زمینِ مادی تمدن نخواهید داشت. شما حتی «مصلایی» را هم در پایتخت امارت‌تان تمام نخواهید کرد.

نگذارید رهبران شما، چهل سال دیگر در این وضعیت رقت‌انگیز قرار بگیرند که از روی بی‌ریشگی و بی‌جایی فرهنگی و جغرافیایی، به جای رفتن به یک بنا، که معرف دوره حکومت آنها و مبین نمادهای فرهنگی و ارزشی آنها باشد، به بناهای چند هزار سال گذشته بروند و به جای قبول شکست، برگی به برگ‌های شکست امارتی که از پای‌بست ویران است بیفزایند.

@mortzakarimi77
1.1K viewsedited  17:05
باز کردن / نظر دهید
2021-10-14 20:00:31 تفاوت درد و رنج
یا چگونه به رنج‌های یکدیگر می‌افزاییم

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

«مگه خودم معلولم که نتونم انجامش بدم». این جمله‌ای بود که در حین گفتگو از دهانم خارج شد. یک آن دیدم صورتِ رفیقم سرخ و سفید شد.

آنقدر استفاده از این کلیشه برایم عادی و بدیهی بود که هنوز متوجه نشده بودم از کدام قسمت حرفم ناراحت شده است. خیلی آرام دور زد و به آشپزخانه رفت. صدای چرخ ویلچرش هیچ وقت از یادم نمی‌رود. دلم می‌خواست از شرم آب شوم.

من چه کرده بودم؟ «ناتوانی» را نسبت داده بودم به یک «آسیبِ فیزیکی» و آن آسیب را با یک فرد «‌توان‌خواه»یکی گرفته بودم. با چه کسی؟ با یکی از باهوش‌ترین، بهترین و پر‌تلاش‌ترین دوستانم.

افراد مختلف در ایران به خاطر ابتلا به بیماری‌های مختلف فیزیکی یا روانی که برای آنها «درد» (pain) زیادی به همراه دارد، با چیزی اضافه هم مواجه هستند؛ با «رنجِ» (Suffering) ناشی از شرایط و بستر اجتماعی و فرهنگی حاکم در جامعه که آن بیماری در آن اتفاق افتاده و فهم و تعریف می‌شود.

متاسفانه در بسیاری از مواقع، وقتی می‌خواهیم به یک مشکل غیرقابل حل، شیوع ناگهانی یک امر نامطلوب، یک وضعیت پیچیده، یک حالتِ غیر هنجار یا غیر اخلاقی و حتی گاهی به یک جرم یا رفتار خشونت‌آمیز اشاره کنیم از برچسبِ بیماری‌ها استفاده می‌کنیم.

«ایدز نیست که دیگه خوب نشه»، «مثل یک غده سرطانی همه جا رو گرفته»، «فلج اقتصادی»، «معلولیت سازمانی»، «دچار یک پارانویای جمعی شده‌ایم»، «مگر آلزایمر دارید؟»، «فوتبال ما دچار نازایی شده است»، «زود باش مگه ام‌.اس داری»، «مونگل نباش»، «اوتیسمِ فرهنگی»...

این عبارات قسمت کوچکی از برچسب‌زنی وضعیت‌های نادلخواه با انواع بیماری‌هاست که باعث تشدید رنج بیماری، علاوه بر تحمل درد آن می‌شود. وقتی ما این اصطلاحات را به عنوان افرادی که درگیری‌ای با آنها نداریم می‌شنویم، متوجه بارِ آزاردنده و خشوت نمادین آن نمی‌شویم. اما وقتی به یکی از این وضعیت‌ها مبتلا هستیم، متوجه می‌شویم که شنیدن این عبارات بارِ سنگینی از انگ و بنابراین طردِ اجتماعی را با خود به همراه دارد.

درد، ناگزیر و خارج از حوزه انتخاب و اراده ما است. رنج اما لایه‌ای از درد است که ممکن است خودمان به درد اضافه‌ کنیم یا دیگران (خواسته یا ناخواسته) آنرا به ما تحمیل کنند. بنابراین درد تا حد زیادی غیر قابل پیشگیری و رنج تا حد زیادی قابل پیشگیری و قابل اصلاح است.
.
.
.
#سرطان #ایدز #تالاسمی #صرع #پارانوئید #اوتیسم #اوتیسم_فرهنگی #درد #رنج #رنج_اجتماعی #برچسب #برچسب_زنی #انگ #انگ_زنی #طرد #طرد_اجتماعی #انزوا #ام_اس #ام_اس_ناتوانی_نیست #معلولین #معلولیت #معلولیت_محدودیت_نیست #توان_خواه #توان_خواهان #بهزیستی
1.1K viewsedited  17:00
باز کردن / نظر دهید
2021-10-04 00:39:28 ما آن مشتِ گوشه تصویر

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

از بیمارانی که روزهای پایانی زندگی خود را سپری می‌کردند می‌پرسیدم از مرگ می‌ترسید؟ می‌گفتد ««نه. از مرگ نمی‌ترسیم اما نگران زندگی‌مان هستیم».

مگر بعد از مرگ خود، زندگی‌ای هست؟ بله. در واقع آن موقع بود که در میدان کار یاد گرفتم «خود» با «ایگو» فرق دارد. ایگو قسمت محدودی از من است. از منی که هنوز گسترش نیافته است.

«خود» اما در برگیرنده تمام آن پیوندهای بیرون از من است که یک پایشان در من است. خانواده، دوستان، محل تولد، کار، اعتقادات، خاک، تحصیلات... جزوی از خود هستند.

من می‌میرد اما «خود» که قسمت‌های دیگری از منِ گسترش یافته است به زندگی ادامه می‌دهد. بنابراین آدم‌ها می‌گفتند نگران مرگشان نیستند، اما نگران مادر، فرزند، کار و... خودشان هستند.

اینها همان قسمت‌هایی از من است که شکست‌شان باعثِ شکست و غم و اندوه من، و پیروزی‌شان مساوی غرور و افتخار من است.

بله آقای یزدانی، که نگران تلخ‌شدن کام مردم بودی و بعد از باخت در المپیک فقط یک جمله با بغض گفتی که: شرمنده مردم شدم.

بله ما با پیروزی تو، قسمتی از خودمان که به تو گسترش داده بودیم را «پیروز» یافتیم، در آغوش گرفتیم، لمس کردیم و برایش اشک ریختیم. ما دلمان برای این قسمت از خودمان، که هر روز شکست می‌خورد و تحقیر می‌شود و انکار می‌شود تنگ شده بود.

ما با تو جنگیدیم، نفس‌نفس زدیم و از شدت فشار بعد از پیروزی تو، مثل تو از پشت افتادیم. باشد که دست در دست هم روزی بلند شویم و دوباره لبخند بزنیم، که کار قهرمان کشیدن جسد همگان بر دوش خود نیست. کار قهرمان زنده کردن رویاهای مدفون شده در هر کسی است... بذرهایی از خود که باید بکاریم، حتی اگر میوه‌اش را نبینیم.
.
.
.
#حسن_یزدانی #کشتی_آزاد #پدیدارشناسی_کشتی #روانشناسی_کشتی #هویت #مرگ #فلسفه_مرگ #فلسفه_زندگی #قهرمان_کشتی #حسنیزدانی #حسن_یزدانی_تیلور #شکست_تیلور #تیلور #تیلور_آمریکایی #گسترش_خود #ایگو #سلف #فرق_ایگو_سلف
1.2K views21:39
باز کردن / نظر دهید
2021-09-23 10:46:09 کودکان، سوگ و فرایندِ بدن‌ و روان‌شدن

مرتضی کریمی، دکترای انسان‌شناسی

خواب دیده بود دستش از کار افتاده و شبیه یک ربات شده است.‌ جادوگری خوردن دارویی را به او پیشنهاد داده بود. باید از مسیری خطرناک رد می‌شد. مسیری که هیچ نقشه قبلی‌ای نداشت. «جادوگر گفت، خودت باید راهت را پیدا کنی». در خواب، آن مسیر خطرناک و پرپیچ و خم را رفته و گیاه را پیدا کرده و جوشانده را خورده بود. «وقتی خوردمش دیدم که دارم ذوب می‌شم. از توی خودم شروع کردم به آدم‌شدن».

کار با بچه‌ها، سخت‌تر اما از جهات بسیاری برای خود آدم آموزنده‌تر است. آنها دیر و غیر مستقیم حرف می‌زنند اما مکانیسم‌های پنهان‌کاری‌شان ساده‌تر و مشت‌شان بازتر است. #کارتون‌های رنگارنگ را -که خیالاتشان را می‌کشد- با مشاهدات اطرافشان ترکیب و ترس‌ها و نگرانی‌هایشان را در قالب‌هایی غیرمستقیم بیان می‌کنند.

او نگران سلامتی‌‌اش است، چون مادر بزرگش (که با او هم حرف زده‌ایم) بیمار است. نگرانِ از دست دادن بدنش است چون می‌بیند نقصانش می‌تواند او را خانه‌نشین کند. دارد اعضای بدنش را یک‌به‌یک می‌شناسد. با بیمار شدن یکی از اطرافیانش یا خودش می‌فهمد چه عضوی کجای بدن است و چه کار می‌کند. ریه برای نفس‌کشیدن و قلب برای پمپاژ خون است. وقتی مثلاً دست خشک می‌شود یعنی رابطه‌اش با باقی بدن قطع شده است، مثل یک تکه از ربات.

حالا این تکه جدا افتاده از کلیت بدن، چه چیزی نیاز دارد تا از خشکی دربیاید؟ آب و خون و گرما. بدن باید چه کار کند؟ باید ذوب شود، مایع و «روان» شود تا بتواند با آن عضو «رابطه» بگیرد و در قالب دیگری دوباره خودش را بازیابد. از مسیری سخت که نقشه قبلی ندارد.

بله ما با سوگ، با هرگونه فقدان، تازه جغرافیای روح را یاد می‌گیریم. می‌فهمیم روح از کجا نفس می‌کشیده و قلب روح کجا می‌تپیده است. تازه نقش اطرافیان و عزیزانمان را در تنفس و زنده بودن روح درمی‌یابیم. باید در مسیر سنگلاخ واقعیت راه برویم و بپزیم و ذوب و «روان» شویم و فقدان خود را در آغوش بکشیم.

اما به قول #هراکلیتوس نمی‌شود در یک رودخانه دوبار پا نهاد. بار دوم رودخانه دیگر آن رودخانه نیست. آدم هم دیگر آن آدم نیست.

مهم‌ترین خصلت #تروما ، غیرارتباطی بودن آن است. برای سوگ دارویی وجود ندارد، جز ذوب‌شدن و دوباره پیوسته و «روان»شدن. نباید روان را جامد کرد. روان، باید ««روان» باشد.

در کارگاه‌های #لمسِ_سوگ کاری که کردیم همین بود. حرکت‌دادن به سوگ. تبدیل اشک‌های خشک، که مثل جزیره‌هایی در دل جدا مانده بودند، به آب‌های مشترک و آزاد و روان...فرایندِ روان و روح‌شدن.

#کودکان_سوگوار #تصور_کودکان_از_مرگ #درمان_سوگ
858 views07:46
باز کردن / نظر دهید