Get Mystery Box with random crypto!

سایت محمدجعفر مصفا

لوگوی کانال تلگرام mossaffadotcom — سایت محمدجعفر مصفا س
لوگوی کانال تلگرام mossaffadotcom — سایت محمدجعفر مصفا
آدرس کانال: @mossaffadotcom
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 5.15K
توضیحات از کانال

کانال رسمی وب‌سایت محمدجعفر مصفا
در این کانال گزیده‌هایی از آثار نویسنده منتشر می‌شود. تألیفات، ترجمه‌ها و مقالات در سایت:
Mossaffa.com
ایمیل تماس:
Mossaffa@gmail.com
ابتدای کانال:
http://t.me/MossaffaDotCom/3
کانال کریشنامورتی:
@Krishnamurti

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-30 19:19:16

تداوم فکر و نیاز واهی

هویت فکری جز اندیشه هیچ واقعیتی ندارد. پس برای تصور داشتن هویت، ذهن باید بی‌وقفه در کار بافتن فکر باشد. و گفتیم فکر ابزار نیاز است، حال آنکه در زمینهٔ هویت فکری، نیاز واقعی در کار نیست تا آن نیاز به عنوان یک محرک، ذهن را به اندیشه وادارد.

محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom
276 views16:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 19:41:50

کسی که خودش را ملامت می‌کند، نمی‌تواند دیگری را دوست بدارد.
محمدجعفر مصفا
تابستان ۱۳۸۷
فرهنگسرای مدرسه(اندیشه)
تهران

@Mossaffadotcom
804 views16:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 22:45:16 ‌ما تبلیغ‌زده‌ایم

‌ سؤال: به نظر من مطالبی که شما می‌گوئيد روشن، قابل هضم و قابل قبول است. ولی فردا آدم می‌رود در يک جلسۀ ديگر و در يک بحث ديگر شرکت می‌کند و حرف‌هایی می‌شنود که مغاير با حرف‌های شما است و در عين حال آنها هم صحيح به نظر می‌رسند. اين است که انسان گيج می‌شود، نمی‌داند حق با کيست.

جواب: به نظرم بايد گفت حق با کسی است که صاحب ميکروفن است. الان که اين ميکروفن در اختيار من است – و می‌بينيد که چه محکم هم نگه‌اش داشته‌ام. لحظه‌ای بعد که به اختيار شما در آمد آنوقت حق با شما می‌شود. و توجه داشته باشيد که ميکروفن شکل‌های مختلف دارد. چند روز پيش رفته بوديم مجلس ترحيم. وقتی مجلس تمام شد ديدم جمعيت انبوهی هجوم می‌برند بطرف آقایی تا دستش را ببوسند. پيرمردی که عقب مانده بود با عجله از لای جمعيت خودش را به دست آقا رساند. وقتی دست آقا را بوسيد برگشت از من پرسيد "اين آقا کی بود؟". در اين مورد "کثرت جمعيت" حکم ميکروفن را پيدا می‌کند. و ما مدام بوسيلۀ انواع ميکروفن‌ها از اين سو به آن سو کشانده می‌شويم. ما انسان‌های ميکروفن‌زده‌ای هستيم، انسان‌های تبليغ‌زده‌ای هستيم. "قالب"ی که از آن صحبت می‌کنيم در حقيقت حاصل مقداری تبليغ است که بر ذهن ما بار و تحميل شده است. و تا زمانی که اين "قالب" در ما وجود دارد و حاکم بر ديد و روابط ما است، تشخيص "حق" و "ناحق"، تشخيص درست و نادرست بسيار مشکل است. ما وقتی چيزی را رد يا قبول می‌کنيم، در حقيقت "قالب" آن را رد يا قبول کرده است. ما زمانی بطور آگاه و آزاد می‌توانيم چيزی را درک کنيم که بدون دخالت "قالب" آن چيز را نگاه کنيم.

Q: In my opinion what you are talking about is clear, acceptable, and mentally digestible. But tomorrow I may go to another meeting and participate in another discussion, and I may hear talks contradictory to yours, which may also seem to be correct. Next comes the mental argument, who is right and who is wrong?

A: I think whoever is behind a microphone is right! Now that I have the microphone before me, I am right! If the next moment the microphone is before you, then you would be right. Recognize that this microphone metaphor may have many forms.
A few days ago I was attending a memorial service. As soon as the service was over, the crowd rushed to the speaker (apparently he was a famous fellow) to kiss his hand. An old guy with a limp reached him and kissed his hand. While returning to his seat, he asked me, “Who is that person?” In this case, the large crowd rushing to kiss the man’s hand had the quality of a microphone. And we constantly move from one position to another by hearing from different kinds of microphones. We have become human beings who are heavily under the influence of propaganda. The “mold” of thought identity that we have been talking about is, in fact, the result of propaganda imposed on our minds. As long as this mold exists in us, and rules our view and our relationships, discerning true and false, discerning right and wrong, would be difficult. Whenever we reject or accept something, it is in fact the mold that has rejected or accepted. We can only understand something consciously and freely when we look without the interference of the mold.

کتاب «تفکر زائد»
محمدجعفر مصفا
ترجمه: سعید امدادی

@Mossaffadotcom
789 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 22:32:37

سوخت

فیزیولوژیست‌ها می‌گویند مغز بزرگترین منبع تولید و ذخیره انرژی‌ست، و فکر بزرگترین مصرف‌کنندهٔ آن است.

بحث دربارهٔ مصرف انرژی‌ست. شکی نیست که ما بوسیلهٔ فکر کردن بیشترین انرژی را مصرف می‌کنیم.

حالا سوال این است که آیا این وسیلهٔ مصرف‌کننده، سهم انرژی‌ای را که مغز در اختیارش می‌گذارد صحیحاً و صرفه‌جویانه مصرف می‌کند، یا بیهوده و مسرفانه؟

کتاب «انسان در اسارت فکر»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom
919 views19:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 23:19:14 ‌رسیدن

‌ سؤال: شما در بحث‌های گذشته "جست‌وجو" را نفی کرديد، به نظر من نفی جست‌وجو در حکم نفی اميد و هدف است. وقتی انسان در جست‌وجوی چيزی نباشد معنايش اين است که نبايد اميد و هدفی هم داشته باشد و بايد زندگی را با تمام مسائلش بپذيرد – بدون اميد رهایی. و اين امر به معنای يک زندگی متحجر و ايستا است.

جواب: بگذاريد از سطح کلمات بگذريم و ببينيم واقعيت جست‌وجو يا عدم جست‌وجو چيست. ما در چهارديواری يک زندان محصوريم. بعد می‌شنويم – توجه داشته باشيد که فقط می‌شنويم- که پشت ديوار اين زندان يک درياچه يا جنگل باصفا هم وجود دارد. من نمی‌گويم که رهایی از زندان و رسيدن به آن جنگل ضروری نيست. رسيدن به جنگل، يعنی رسيدن به آزادی، حق طبيعی تو است. فقط می‌گويم بجای انديشيدن به جنگل، به زندان بينديش. معنای اين حرف آن نيست که در زندان بمان. می‌گويم خود زندان را بررسی کن و بشناس! وقتی خوب با آنچه در زندان وجودت می‌گذرد آشنا شدی می‌بینی که اين حصار و زندان يک زندان خودساخته است، ديوارهای آن را پندار خود تو تشکيل داده است. و چون ذهن از پنداربافی باز ايستد معنايش اين است که از زندان وارد جنگل شده‌ايد، يا دقيق‌تر بگوئيم: وقتی ذهن از پنداربافی باز ايستد همانجائی که شما هستيد جنگل باز و باصفائی است. رسيدن به جنگل و جست‌وجوی جنگلی خارج از خود معنا و مصداق واقعی ندارد "رسيدن"ی در کار نيست.

Q: In the previous discussions you negated the search. In my opinion, negating the search is like negating the hope and the goal. When we are not searching for anything, when we have no goal, then neither do we have hope of relief from life’s problems. Are we just to accept life as it is with all its problems? That would seem like a petrified and static life.

A: Let's go beyond words and see what the reality of search is, or the lack of a search. For example, we are in a prison and we hear that on the other side of the prison's wall is a beautiful forest. I am not saying it is not necessary to free ourselves from the prison and reach the forest. Reaching the forest, meaning becoming free, is your natural right. I am only saying that instead of thinking about the forest; think about the prison. That does not mean to stay in the prison. I am saying to examine and know the prison itself! When you become familiar with what is happening in your own being’s prison, you will see that this prison is self-made. Its walls are formed by your delusional thoughts. When the mind stops its delusions, you have entered the forest. More precisely, when the mind stops its delusional thinking, wherever you are, so is the beautiful forest. Searching for yourself outside the forest while you’re already in the forest will make no sense, and therefore you are no longer “reaching.”

کتاب «تفکر زائد»
محمدجعفر مصفا
ترجمه: سعید امدادی

@MossaffaDotCom
978 views20:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 21:45:30
‌‌
عدم

فکر در حالت توصیف یک کیفیت وحشت‌زده و هول و هراس شدید پیدا می‌کند. در بعضی فیلم‌ها دیده‌اید که یک قشون شکست‌خورده با چه هول و وحشتی فرار می‌کنند؟ اسب‌ها چگونه با شتاب بر روی هم می‌غلطند؟ حرکت ذهن در حال توصیف مثل حرکت چنین قشونی است. مثل اینکه سلول‌های مغز اسیر یکنوع هراس و دستپاچگی شده‌اند. کیفیت شتاب و فرار دارند. علت این شتاب، بی‌نظمی و دستپاچگی کاملاً واضح است. خاصیت جنگ و رقابت و ترس‌های نهفته در آن چنین حرکتی را بر ذهن تحمیل می‌کند. در حقیقت حرکت فکر، فرار از این سنگر به آن سنگر است. در کیفیت «عدم»، حرکت ذهن به طور عجیبی آرام و صبورانه است. نه از چیزی می‌ترسد، نه از چیزی فرار می‌کند، نه می‌خواهد به جایی برسد، نه به چیزی می‌چسبد، نه می‌خواهد چیزی را پنهان کند و نه چیزی را به نمایش درآورد. نه در حال جنگ با خودش است و نه جنگ با دیگران.

«انسان در اسارت فکر»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom
1.1K views18:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 22:03:31 ‌‌
«خودشناسی»

این جهان نیست چون هستان شده
و آن جهان هست بس پنهان شده

اینکه بر کار است، بیکار است و پوست
و آنکه پنهان است، مغز و اصل اوست

ما باید نسبت به یک موضوع اساسی هشیار و آگاه باشیم. آن موضوع این است که پدیده‌ای به نام «خود»، «هویت» یا «هستی» فکری وجود واقعی ندارد. آنچه واقعیت دارد، عادت‌ها، کیفیت‌ها و خصوصیات اشتباهی است که جامعه به ذهن فرد القـاء و تحميل می‌کند. «خود» عین آن عادات و کیفیت‌های اشتباه تحمیل شده بر ذهن است. «خود» جدا و مستقل از آن عادت‌ها و کیفیت‌ها نیست.

از جمله القائات اشتباه نیز این است که جامعـه بـه ذهـن فـرد تحميل و القاء می‌کند که نام آن حرکت‌هـا، عادت‌ها و کیفیت‌هـای اشتباه را «خود» بگذارد. یعنی جامعه با القـاء «خود» یک اشتباه مضاعف را بر اشتباهات قبلی تحمیل کرده بر ذهن فرد می‌افزاید.

وقتی ما مسأله را با دید «خودشناسی» و چگونگی از بین بردن آن نگاه می‌کنیم، از قبل فرض را بـر ایـن قـرار داده‌ایـم کـه «خود» واقعیت دارد. در این صورت هر تلاش و حرکت ذهـن در رابطه با چنان «خود»ی فریب و اشتباه خواهد بود. ذهـن چگونه می‌تواند چیزی را بشناسد یا از بین ببرد که وجود واقعی ندارد!؟

نفس این پیش فرض که «خود» وجود دارد و باید آنرا شناخت، عین آلوده کردن ذهن به توهـم، فريب و اشتباه در حرکات آن است. ذهنی که با نگرش «خود» پیش می‌رود، تا هر جا برود در فریب و اشتباه پیش خواهد رفت.

کتاب «با پیر بلخ»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom
1.2K views19:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 11:38:16

گروه کریشنامورتی‌خوانی

»اطلاعات بیشتر«

@Mossaffadotcom
1.1K views08:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-20 22:41:22

نمایش اخلاقیات
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom
1.1K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-20 13:52:23
@Mossaffadotcom
1.0K views10:52
باز کردن / نظر دهید