عروج جنبش خودانگیخته، کدام راه؟ نقدی بر مقالهی مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما / علی فرزانه
نوشتهی: کریم منیری
17 می 2022
چندی پیش مقالهای با عنوان «مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما» به قلم علی فرزانه منتشر شد. این مقاله، بدون توجه به مقدمهی آن، از دو جهت قابلتوجه است. 1- با نگاهی در مجموع همهجانبه مبارزات کارگری را آسیبشناسی و بررسی کرده و کمتر درگیر جنبهی کارگرزدگی شده است. 2- تلاش میکند به ضرورتِ خروج از وضعیت کنونی و فرا رفتن از آن بپردازد، یعنی وضعیت فرسایش و گیرافتادگی جنبش کارگری در موقعیتی تاریخی که برای برونرفت از بنبستی که در آن گرفتار آمده راهی پیش روی خود نمیبیند. اما من در نوشتهی حاضر قصد دارم به کاستیهای این مقاله و پیامدهای ایدههای مطرح شده در آن برای مبارزهی طبقاتی طبقهی کارگر ایران بپردازم.
علی فرزانه بهدرستی به درجا زدن جنبش مطالباتی کارگری اشاره کرده و در تجزیهوتحلیل این وضعیت بر این نکته انگشت گذاشته که حاکمیت به سبب آنکه خودْ کارفرماست، بهجای آنکه بهعنوان حاکمیتْ واسطهی سرمایه و نیروی کار باشد، ناگزیر حتی در برابر خواستههای اقتصادی کارگران نیز تمام قد میایستد، و آن را مدیریت و سرکوب میکند. با این حال این مقاله دستاوردهای مبارزات مطالباتی کارگران را در ایستادگی در برابر این وضعیت بسیار دست کم میگیرد، تا جایی که اشارهی چندانی به این دستاوردها نمیکند و بهسادگی از کنار آنها میگذرد. درست است که مبارزات کارگری ایران تاکنون بسیار پراکنده بوده است، بهگونهای که گاه به دشواری میتوان از «جنبش» کارگری سخن گفت و بیشتر شاهد حرکات پراکندهی کارگران غیرمتشکل بودهایم، با این حال روند همین حرکات پراکنده طی چند سال اخیر واجد ویژگیهای مثبتی است که نادیده گرفتن آنها مسیر یافتن راهحلهای فرارفتن از وضعیت کنونی را مخدوش میکند. بررسی این ویژگیها و دستاوردها به اندازهی توجه به کاستیها و نقاط ضعف جنبش کارگری اهمیت دارد.
اگر طبقه را نه صرفاً یک کمیت اجتماعی بلکه آن را در حرکت اجتماعیاش در نظر بگیریم، کارگران ایران در مراحل آغازین حرکت خود هستند و از این زاویه کارگران ایران اصطلاحاً طبقه نامیده میشوند و هنوز هیچکدام از خصوصیات یک «طبقه برای خود» را پیدا نکردهاند. از آنجا که طبقه بهمثابهی عنصری اجتماعی دارای کمیت و کیفیت خاص خود است، فقط حرکت واکنشی نخواهد داشت. بنابراین چون طبقه صرفاً یک کمیت اجتماعی نیست و پراتیک اجتماعی دارد الزاماً رشد خواهد کرد و اگر با مبارزهی واکنشیِ ماشینشکنی و اقتصادی شروع میکند، به سندیکاسازی در محل کار و سپس منطقه و کشور میرسد و فراتر از آن سازمانهای سیاسی و شوراها و کمیتههای کارخانه و غیره خود را بنا میکند. ما هنوز در مرحلهی بهاصطلاح مبارزهی «خودبهخودی» کارگران هستیم. این اصطلاح را بهعمد در گیومه گذاشتهام تا بر سویه و برداشت نادرست از آن در ادبیات کارگری تاکید کنم. هیچ حرکتی، هرقدر هم ساده نمیتواند خودجوش شروع شود و دقیقاً بر نوعی آگاهی متکی است...