Get Mystery Box with random crypto!

نهاوند قدیم

لوگوی کانال تلگرام nahavandghadim — نهاوند قدیم ن
لوگوی کانال تلگرام nahavandghadim — نهاوند قدیم
آدرس کانال: @nahavandghadim
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.59K
توضیحات از کانال

@Nahavandghadim
تماس باادمینsamyar9@

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-04 01:49:39 11- استاد وحید وحیدنیا: در مقطعی رئیس تربیت بدنی نهاوند بود. علیرغم آن که معلم ورزش نبود؛ اما در میان ورزش‌کاران و ورزش‌دوستان از احترام ویژه‌ای برخوردار بود ؛ چرا که سلامت کاری در پیشانی عملکردش موج می‌زد.
از ابتدا تا پایان مسئولیتش، به شعار ثابت "شروع ورزش از پایه" پایبند بود.

در پایان اگر چه این عزیزان در بین ما حضور فیزیکی ندارند؛ اما یاد و خاطره‌های به‌یاد‌ماندنی‌شان در دفتر های ذهن و قلبمان حضوری پررنگ و همیشگی دارند.

مخلص و دوستدار کلیه‌ی مربیان و ورزش‌دوستان شهرمان - جمال هاشمی
@nahavandghadim
1.2K views22:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-04 01:49:39 به نام دوست که هرچه دارم از اوست چند روزی‌است که می‌خواهم در وصف بزرگان و پیشکسوتان ورزشی شهرمان - آنان که با آسمانی شدن شان به دیار حق شتافتند - با قلمی در خور شأن این عزیزان، دلنوشته‌ام را تقدیم روح پاک و بلندشان کنم. شاید اندکی ادای دین کرده باشم. از لرزش دستان قلم آگاهم؛ اما تسلیم دل بی قرارم می شوم و شمّه‌ای در وصف و ستایش چند تن از این گرامیان‌ زنده‌یاد می‌نگارم.

1- استاد پرویز هاشمی: دوست، برادر نجیب و همکار گرانقدری که چه بسیار لحظاتی در هوای حضور معطر و پرفیضش، نفس کشیدم.
از کدام این ویژگی این ابرمرد بنویسم؟ از نجابت ذاتی‌اش؛ که در حوضِ چشمان و برکه‌ی چهره‌اش جاری بود.
از خوشرویی و چهره‌ی خندانش؛
قطعاً همه‌ی ورزش‌دوستان پرویزآشنا در آلبوم خاطرات چشم و گوش ِجانشان، خوشرویی و شور و نشاط ایشان را از یاد نمی‌برند.
او همواره با بال‌های عِرق فامیل‌گرایی و حس نوع‌دوستی در بلندای آسمانِ ذهن دوستدارانش پرواز می‌کرد.

2- استاد احمد مرشدی: می خواهم از بزرگ مردی بنویسم که کوه شکوه و ابهت بود. پدر وزنه‌برداری شهرمان، کسی که بسان شهرتش(مرشدی)برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان رشته‌ی وزنه‌برداری، مرشدی دلسوز بود.
پیشکسوتان این رشته، نیک می‌دانند که در پیمودن راه پر خطر و آسیب پذیری این ورزش، بدون مرشد و راهنمایی وی دچار سرگشتگی می‌شدند و راه به جایی نمی بردند.
مرشدی احمد، نماد پرورش اندام بود
اسوه‌ای در وزنه‌برداری، به‌حق خوشنام بود

3- استاد حسن صارمی: عاشق بی‌چون‌وچرای ورزش، بزرگ مردی که عاشقانه، گَرد از چهره‌های ورزش‌های هندبال و والیبال برگرفت و با تلاش چشمگیر و شبانه روزی خود به این دو ورزش، جانی تازه بخشید. این پیشکسوت عزیز مربی مقتدر یک تنه با دستان خالی و بدون هیچ چشم‌داشتی، تیم هندبال شهر را با اقتدار قهرمان آموزشگاه‌های استان کرد.
شاگردانش نقل می‌کنند که ما دغدغه‌ی قضاوت ناعادلانه مسابقات خارج از شهر و استان را نداشتیم چرا که روحیه‌ی ظلم‌ناپذیری و حق‌طلبی ایشان مانع از پایمال شدن حق ورزشکاران نهاوندی می‌شد.

4- استاد رسول شهبازی: به جرات می‌توان گفت اغلب دانش آموزان دهه‌های 40 و 50 در دوره‌ی راهنمایی نام و چهره این معلم ورزش زحمتکش و مربی کاربلد و توانمند را در ذهن دارند. رسول‌خان بزرگمنش کسی بود که بسیاری از ورزشکاران صاحب مدال آن روزها، پیشرفت و توفیق‌شان را مرهون زحمات و رهنمودهای خردمندانه‌ی ایشان می‌دانند.
این ورزشکاران در گوش جانشان زمزمه می کنند که:
ورزش و اخلاق مرا یاد داد
روح بلندش به ابد شاد باد

5- استاد جواد حاجیان: اولین کارشناس تربیت‌بدنی از مدرسه‌ی عالی ورزش بود. ایشان بنیانگذار ورزش‌های نوین به روش علمی و به‌روز در نهاوند بودند.
نخستین مجری علمیِ ورزش کیست؟ می‌دانم
جواد حاجیان را فاتح این قله می خوانم

6- استاد حاج الله شهبازی: سروقدی که به خاطر قامت رعنا و مهارتش در ورزش والیبال، سر به آسمان می سایید و به قول امروزی ها اون بالا بالاها سیر می‌کرد.
انصافاً خدمات شایان و درخور توجهی، در عرصه‌ی ورزش والیبال شهرمان به علاقه‌مندان این رشته ارائه دادند.
چه رازی به پرواز شهباز بود
پرش‌هایش آغاز اعجاز بود

7- استاد علی زمانیان: مردی کم ادعا، شوخ‌طبع و با صداقتی وصف‌ناپذیر.
این بزرگوار بر ویژگی‌های پسندیده‌ی اخلاقی و انجام بازی جوانمردانه بازیکنان تیم‌های تحت امرش، بیش از اثبات شایستگی‌های فنی تاکید داشتند همین برای ماندگاری‌اش در اذهان کافی است.

8- استاد عباد آهنجان: مردی خوش‌چهره، سالاری دوست‌داشتنی و بامرام.
در آن روزها به دلیل کندی و محدودیت رسانه‌ها، خیلی دیر تکنیک‌های ورزشی به بدنه‌ی ورزش‌ها اضافه می‌شدند اما شوق و بی‌قراری استاد آهنجان در پیشی گرفتن از شهرهای همجوار در آموزش تکنیک‌های نوپای ورزشی کاملا مشهود بود. در تایید این ادعا می‌توان گفت: وی اولین آموزش‌دهنده پرتاب پنالتی در هندبال به صورت شیرجه‌ای بود.

9- استاد ماشاءالله سیفی: مرد همیشه خندان و دوست‌داشتنی. انگار لبخند به لب‌های این عزیز، پیوند خورده بود و جزء لاینفک چهره‌ی دوست داشتنی‌اش شده‌بود. وی نه فقط مربی کاربلد و توانمند کشتی بود، بلکه در عرصه‌ی داوری این رشته هم برای شهرمان، وجهه وزنه‌ای بود.
این که می گویند نهاوند قطب کشتی غرب کشور است قطعاً از برکت حضور سال‌های پر برکت امثال ماشاءالله سیفی‌هاست.

10- استاد علی‌اصغر کاظمی: پهلوان رعنا با یال و کوپال قوی و اندامی استوار در ورزش های سنگین و قدرتی بود.
به قول امروزی‌ها آچار فرانسه‌ی ورزش‌های کشتی، وزنه برداری و زیبایی اندام بود.
وی علاوه بر این که استعدادیاب ذاتی بود؛ در پروراندن، تربیت و معرفی نسل ورزشکاران موفق و سرآمد به جامعه مهارتی وصف ناشدنی داشت.
1.2K views22:49
باز کردن / نظر دهید
2022-03-21 19:26:39
دانش آموزان روستای شطزل سال ۱۳۶۰ اموزگارمرحوم مسعودسیف
@nahavandghadim
1.2K views16:26
باز کردن / نظر دهید
2022-03-21 19:24:14
متاسفانه باخبرشدیم که آقای مسعودسیف ازهمکاران این کانال ؛دوستدار محیط زیست وازبزرگان نهاوند دارفانی راوداع نموده اند ضمن عرض تسلیت خدمت خانواده محترمشان مراسم ترحیم طبق اطلاعیه خدمت همشهریان اعلام می‌گردد
@nahavandghadim
1.2K views16:24
باز کردن / نظر دهید
2022-03-19 21:25:53
اسفند۱۳۹۰قیصریه نهاوند
@nahavandghadim
1.2K views18:25
باز کردن / نظر دهید
2022-03-19 21:25:03
نوروز سال 1354 نهاوند خ فاطمیه
ازراست مرحومان رحیم گودرزی علی اصغر سیف محمد موسوی
@nahavandghadim
1.2K views18:25
باز کردن / نظر دهید
2022-03-19 21:13:04 کرسی که برداشته می شد اتاق آنقدر بزرگ به چشم می آمد که زمین فوتبال در اولین باری که قدم می گذاری . مادر یخدان مخمل کوب قرمز را که باز می کرد خیالمان دوست بر زانو می نشست تا ترمه ی مادر بزرگ وقت جهاز بردنش را بو بکشیم.ملحفه های مخمل صورتی را کنار می گذاشت که این مال مهمان خانه به وقت عید است
یادمان می افتاد که عید دارد می آید و چادر مادر را محکم می گرفتیم تا در شلوغی قیصریه و پله های پای قلعه گم نشویم از اول فاطمیه من دلم دنبال بوی حلوای گردویی مش رضا و قفل بند کوچه پشتی امام زاده بودم...صدای آب توی جوی فاطمیه و جیک جیک گنجشک ها سر را می کند و می برد آن بالا دست روی چنار قیصریه می نشاند.آن روزها چه قدر دلم می خواست گنجشک شوم که از سر چهار سو بپرم و جیب هایم را پرکنم از عطاری حاج توکل بروم بنشیم مقابل راحت الحلقوم های رنگی پشت مغازه مش رضا بعد کمی از عطر نان خشک و روغنی بردارم و بنشیم مقابل آرامش نگاه درویش کفش دوز...هرچند عید بود با کفش دوزی اش کاری نداشتیم و میدانستیم از سنگ میل که بگذریم و سر بچرخانیم سمت دو شیره و برویم تا ته سرداب از کوچه دوآبه بپیچیم سمت خیابان، کفش ملی سایز پای ما را چشم بسته غیب می بافد ومیداند که چطور شش ماه دوام بیاورد توی فوتبال قلعه حسن خانی و باغچه عبدل
چادر مادر وقت زیارت کمی شل می شد و جیم می شدیم توی پله های سرداب خنک حیاط امام زداده زیر سایه آن درخت قدیمی اش که نفهمیدیم چطور و کی از خاطراتمان بی دلیل پاکش کردند.مشتی اب روی صورت مان می نشست تاریکی آن پایین و وهم جمعیت آن بالا کمرنگ می شد و خوابمان می گرفت تا کسی می آمد وضو بگیرد می پریدیم مثل گنجشک ها .
زنبیل چهار خانه قرمز مادر از سر چارسو و مغازه های آقا خلیل سیدان و حاج رحمان نادعلی و سهم الدین شهبازی و...که می گذشت ما به زرق و برق داشته های عیدمان دلگرم تر می شدیم به بوی لباس های نو...کفش تازه...خمیر سنل و حلوا گردویی مش رضا...آجیل حاج توکل و گز رئوفی و نقل مش صحرایی و از همه مهم تر کلوای مادر که خودش با تزیین ما بر تنور توی مطبخ می چسباند و داغ ناخنک می زدیم و...
این روزها خیلی ها نیستند.از مشهدی رضا که فرمول عطر جادویی اش را با خودش برد تا زنیبل سرخ مادر و عطر دست های مهربانش...چهارسو کو؟ درخت توت امام زاده؟ قفل بندهای قد خمیده درب امام زاده؟ سرداب با آن پله های نمورش؟ من چقدر در این مسیر گم شده ام و خودم خبر ندارم...انگار چنار قیصریه از تنهایی می ترسید که خیلی زودتراز جوانی ام رنگ پریده شد. حالا بچه ها نه آن ذوق یخدان گشودن را با خودشان دارند و نه موهای سپید روی گوش هایم...من با نهاوند گم شده ام و این بهاری که از راه می آید نشانی مشترک ماست از بید مشک های گازرخانی تا پیل لاغه و قصابه...آدم ها می روند و بدی ماجرا اینجاست که همه چیزشان را با خودشان برمی دارند و می برند و ما خیال می کنیم زنده ایم...و بدتر این که آدم وقت رفتن عطری و مخملی را با خودش نبرد.
چنار قیصریه فصل مشترک عید همه ی ماست که زنبیل ها پر می شد از پرتقال های دستمال کاغذی پیچیده شده ...و سایه ای بلند کنار صدای آب که فرش ها شسته می شد برای قدم روشنی میهمان و حالا با کلاس شده ایم فرشی آویزان نمی شود از سر دیوار خانه ،وانتی هست که ببرد و خشک بیاوردش. با کلاس شده ایم، مبل ها به چشم برهم زدنی عوض می شوند و ما حسرت عطرهای و مزه های که توی یخدان می مانند تا ما زمستان را به هوای گشودنش زیر لحاف کرسی خواب ببنیم
بهار تکیه داده است به درخت بلند قیصریه یادمان باشد از آن جا که گذشتیم سلامش گوییم و دعوتش کنیم به خانه مان بیاید و به قول خودمان: ( بفرما پیالیه ای چایی نمک نره...بفرما گرد پالاته بتکنه سرمو..)
روح الله صالحی
@nahavandghadim
1.1K views18:13
باز کردن / نظر دهید
2022-03-07 02:29:11
روزدرختکاری درکتاب های دبستان قدیم
@nahavandghadim
1.7K views23:29
باز کردن / نظر دهید
2022-02-28 15:40:56
مراسم ترحیم مرحوم خلیل مومنی
@nahavandghadim
545 views12:40
باز کردن / نظر دهید
2022-02-28 15:37:13
مسابقات جوانان کشوریزد سال ۱۳۶۸دو۸۰۰متر
بترتیب ازراست منصور مومنی دکترحمیدسجادی وزیرورزش
@nahavandghadim
552 views12:37
باز کردن / نظر دهید