2022-07-26 19:30:14
روزی سه ملا با هم خربزه مىخوردند و فقیری طرف دیگر آنها را نظاره میکرد. چون هیچ کدام دلشان نمىآمد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت:
روایت است از چیزهایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه!
دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند!
سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه میشود!
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد.
یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد میکند!
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند!
سومی گفت: دندان زدن پوست خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید!
و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند!
فقیر که همچنان آنان را مینگریست گفت:
من رفتم، که اگر دقیقهای دیگر در اینجا بمانم و به شماها بنگرم میترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمهاش را تسبیح کرده، با آن ذکر یا قدّوس بگویند!
#عبید_زاکانی
187 views16:30