در تمام عمرم موفق شده ام آدمهایی را که دوست دارم بیازارم... از | نشئه شعر
در تمام عمرم موفق شده ام آدمهایی را که دوست دارم بیازارم... از پدر و مادر و همسر و فرزند و خواهر و برادر بگیر تا #دلبر و رفیق و دوست و آشنا و همکار...
موفق شده ام برنجانم، فراری بدهم، زخمی کنم، بترسانم...
در تمام عمرم نماد #مزخرف از دست دادن بوده ام، #نچسب و #تندخو و #زهرمار و #زشت_و_کینه_توز و #تلخ و #بدگو و #بدگو و #بدگو و #بدکار...
در تمام عمرم، تصمیم داشته ام مرهم باشم و #زخم شدم... تصمیم داشتم نوازش باشم و #تازیانه شدم... تصمیم داشته ام باران باشم و #سیل شدم... تصمیم داشته ام بهار باشم و #دی ماه سرد برفی شدم... نه که عمدا، نه! ذاتم انگار #تیغ است... در تمام عمرم؛ هرکه #نزدیکم بوده را #رنجانده_ام و #گریزانده_ام... بعد ایستاده ام در مسیر رفتنش، نگاه کرده ام که دور می شود و زیر لب به خودم بدوبیراه گفته ام... سوگواری کرده ام، خودم را سرزنش و تنبیه کرده ام، درد کشیده ام و...