برای تشویق زنان گریبان دریدی کور گشتی و رنج ما را ندیدی سر تکه | NeoPesarism...!
برای تشویق زنان گریبان دریدی کور گشتی و رنج ما را ندیدی سر تکه‌ای گوشت شرافت فروختی مدام به تمجید زنان چشم بدوختی به دنبال آب بسان تشنگان یا بسان سگ در پی استخوان به جست و جوی تایید و تقدیر گشتی به تمنای اندک اعتنای زنان تحقیر گشتی لطف و اعتنای آنان پاداش تو بود ولی زندگانی در این حقارت چه سود زنان به به و چه چه کنان ستوند تو را عقل و هوش ز جانت ربودند تو را بر این شد که بیشتر ز رویت شرم کاسته شد گل بود و با سبزه نیز آراسته شد بیشتر از قبل خودت را خوار کردی خودت را بسان سگِ هار کردی وجدان را به کل ز جانت زدودی دهان را به فحش و فضاحت گشودی نظیر سگ پاچه‌ی مردان را دریدی احمق ، مگر حقوق زنان را در چه دیدی ؟ به نفرت سرشار کردی قلبت را ز مردان از خصومت با هم جنسان خود رو بگردان وقیحانه رنج مردان را به تمسخر گرفتی به راستی ندیدم این حجم از خرفتی ظلم هفتاد ساله را به قلت شمردی لیکن مصائب زنان را به دقت شمردی به مردان که رسید کتمان کردی تا خار به پای زنی رفت طغیان کردی سرباز غلتیده در خون را ندیدی مشکلمان را در لاک نا خون بدیدی پا به پای زن گرایان مرد را نر کردی افسار دادی دستشان و خودت را خر کردی از زن خدا ساختی و افتادی به پایش این حقارت را حمایت از حق زنان کردی صدایش یا شاید هم اینطور دیدی به خوابت که شاید دختری افتد به دامت به هر حال در تو ندیدم جز پستی و رذالت که اعمالت هست از روی حقارت یا خباثت ندانم که تو را باشد چه نامت فقط دانم که تو را نتوان انسان بنامت پند رندانه‌ی من بود چراغ راهت ورنه خداوند رسد به دادت
