2021-12-09 19:23:34
"تا وقتی همه زندگی ات رسیدن به یک دختر است،جز او چیزی نمیبینی"
جان، سرباز ارتش امریکا، به تازگی دوره ی چتربازی خود را به پایان رسانده. او بی صبرانه منتظر است سنجاق چتربازی خود را بالاخره دریافت کند. در نهایت افسر ما فوقش آن قدر محکم سنجاق را روی سینه جان فشار میدهد که گوشتش سوراخ میشود. از آن زمان، جان در هر موقعیتی دکمه ی پیراهن خود را باز میکند تا جای آن زخم را نشان بدهد.
چند دهه بعد، او تمام خاطرات و یادگاری های خود را از زمان حضورش در ارتش دور انداخته، جز همان سنجاق کوچک که در یک قاب مخصوص در سالن خانه اش آویزان است. جان قربانی توجیه تلاش است. وقتی توان بسیاری در یک کار صرف میکنی، تمایل داری نتیجه اش را بیش از مقدار واقعی ببینی. از آن جا که جان به خاطر سنجاق چتربازی درد کشیده بود، آن نشان از تمام جوایز برایش ارززشمندتر بود.
توجیه تلاش یک نمونه ی خاص از ناهماهنگی شناختی است. ایجاد یک سوراخ در سینه به خاطر یک نشان افتخار ساده معمول به نظر نمی رسد. مغز جان این نبود توازن را با دادن ارزش بیش از حد به سنجاق جبران میکند و آن را از یک چیز بی ارزش به یک جسم نیمه مقدس تبدیل میکند.تمام این اتفاقات ناخودآگاه اند و جلوگیری از آن مشکل است. حالا که دربارهی توجیه تلاش آگاه شدهای، میتوانی پروژه های خود را منطقی تر ارزیابی کن. این کار را امتحان کن: هر وقت زمان و تلاش بسیاری صرف کاری کردی، به آن نگاه کن و نتیجه اش را ارزیابی کن؛ فقط نتیجه آن را.
رمانی که پنج سال پیش ویرایشش کرده ای و هیچ ناشری چاپش نمیکند؛ شاید اصلا ارزش بردن نوبل ندارد. مدرک امبیای که برای آن به زحمت افتادهای؛ آیا آن تلاش ها را به کسی توصیه میکنی؟
و دختری که سال ها به دنبال او هستی؛ آیا واقعا از دختر دیگری که بلافاصله به تو بله خواهد گفت بهتر است؟
NeoPesarism's :
Telegram
Instagram
Twitter
941 viewsJavad_am, edited 16:23