2021-11-03 21:29:37
برخوردها در زمانهی برخورد!
•نگاهی به «قهرمان» و وضعیت فرهادی
نیما حسنینسب
دارم تلاش میکنم سوار این الاکلنگِ فجازیِ منحوس نشوم؛ الاکلنگِ «شاهکار/آشغال» و «قهرمان/مزدور» که دوگانهی چندشآوری حول نام و ساختههای اصغر فرهادی ساخته و بیشتر هم هواداران و سینهچاکاناش به این تنور نفرت و لجاجت دمیدهاند. میان این لاتبازیها و قمهکشیها و وسط این دعواهای سطحپایین، چیزی که بهیقین لطمه میخورد، نقد و تحلیل واقعی فیلمِ فرهادی است. انگار میخواهند ناچارت کنند در یک دارودسته و یک طرف دعوا ثبتنام کنی (عین کشاکشِ شوفرهای خطی سرِ یک مسافر دیگر، تا خالی نروند!). اینوسط سعی میکنم انصاف و معیارها را از دست ندهم و ببینم حس و مغزم دربارهی «قهرمان» چه میگوید:
بهترین فیلم فرهادی پس از آن سهگانه درخشان (چهارشنبهسوری، الی، جدایی) فیلم قابلقبولی است، ولی هنوز با فاصله از آنها جایی میان تریلوژی دروغ و پنهانکاری با فیلمهای ضعیف فرنگی و «فروشنده»ی فرنگیمآب جا میگیرد. «قهرمان» لااقل ثابت میکند فیلمساز ریشه در این خاک دارد و بیرون از آن فقط تکنسین متوسطالحالی میشود که انگار در مهمانی خارجیها معذب است و اَبزارِ اِبراز خودش را خانه جا گذاشته! «قهرمان» رجعتی هوشمندانه به الگو و فرمول نادر و سیمین است که نشان میدهد کار نیکو کردن از پُر کردن است و فرهادی کماکان از تمامِ مقلدانِ بیمایهاش بهتر بلد است ما را بپیچاند و وسط لابیرنت دروغهای کوچک و وسوسههای حقیر و مصائب ناشی از آن درگیر کند و قصه و آدمهایش را (گیرم اینجا با کُندی و مقدمهچینی اضافی و کِشدادن برخی موقعیتهای بیهوده و بیتاثیر) جلو ببرد. پایانبندی اینجا هم پاشنهآشیل فرهادی است - حتی در بهترین ساختههایش، بجز الی- و سفرهی گشادهدستانهی کاراکترها و معماها و رَکَبها را زود و کمی بلاتکلیف جمع میکند. کیفیت بازیها یکدست نیست و دو سه کاراکتر و بازی ضعیف (مشخصاً سارینا فرهادی و فرشته صدرعرفایی و آن رییس ریشوی زندان) مثل نخود وسط شلهزرد جلوهی ناهمگونی به فیلم دادهاند.
توان فرهادی در قصهگویی و همدلیبرانگیزیِ کاراکتر مناقشهبرانگیز رحیم (همچنان با تاکید بر بازی خوب امیر جدیدی) موتور محرکهی فیلم و همراهی مخاطب است. جملات قصاری که انگار قرار است کلید تحلیل و نخِ لفاظی دربارهی مضمون و "پیام" فیلم را دستِ منتقدانِ کمهوش و مرعوب بدهد، اینجا به کاراکتر محسن تنابنده واگذار شده که اجرایی قابلقبول اما حضوری کمرنگ و بیثمر دارد. دیالوگِ توو مخ هم انگار موتیف سینمای فرهادی است و رقابت بدترین دیالوگ بین «آدم چهجوری گاو میشه» (فروشنده) با «دایی زندان چهجور جاییه» یا همچو چیزی (قهرمان) هنوز برندهای در ذهنام پیدا نکرده!
فضای بسته و گرفتگی کلاستروفوبیک (با تِم حبس و زندانی) و بیرنگی و چرکیِ بصری با فیلمبرداری علی قاضی به بار نشسته و کار میکند (گرچه میشود خُردهگیرانه بگوییم به تداوم بیرنگولعابیِ مرسوم این سالها و کمبود ایماژهای ماندگار و تکرارِ استتیک امتحانپسدادهی دوربین انجامیده و از جسارت و بداعتی تازه خبری نیست.)
فرهادی در این مدل روایت و اجرا فیلمساز کاربلدی است، اما خطر فراتر رفتن از فرمول طلایی و ریسک در مارکتِ بینالمللی دستوپاگیرش میشود و امکان و جرأتِ تفاوت و تنوع را ازش میگیرد و به بازتولید جنسِ مطبوعِ بازار و رونقِ مشتری بسنده میکند (شبیه فرمولِ "همون همیشگی" در رستورانها). اینوسط اما انگار تبحر فیلمساز در مهیا کردن این محصول (در قیاسی عادلانه با همتایان داخلی و خارجی) متاسفانه کمتر به چشم میآید و بهقدر کفایت امتیاز نمیگیرد (با تاکید بر نقش مخربِ سینهچاکانِ مرعوب و دشمنانِ مغضوب). نگاهی بیغرض به کلیت تولیدات این سالها میگوید فرهادی کماکان با نمونههای داخلی فاصلهی معناداری دارد و با رقبای جهانی هم هنوز امکان هماوردی.
شاهکار دانستن «قهرمان» و وسطکشیدن پای داستایفسکی و هیچکاک البته بیمعنا و جوگیرانه و گاهی جلوهفروشانه است، چون فرهادی هم از غنای انسانی و ایمان و الهیاتِ آن الههی روس فاصلهی نجومی دارد و هم از جادوی سینمایی و طنز سیاهِ این نابغهی انگلیسی بیبهره است.
مسیر و پرداخت داستان و آدمهای فیلمهایش سال به سال فرق چندانی نکرده و «قهرمان» در تضادی آشکار با التهاب و تغییرات عظیم جامعه است که انگِ محافظهکاری و از کنار ماجراها گذشتن را طبیعی و محتوم جلوه میدهد. باز هم در پیچوخم حوادث و توئیستهای رگباری -جز اشارههایی گذرا و بیتاثیر- خبری از نقش مخرب و کلیدیِ شرایط و بحران سیاست و اقتصاد و حکومت در سرنوشت آدمها نیست.
692 views18:29