Get Mystery Box with random crypto!

Nima hassani nasab

لوگوی کانال تلگرام nimahasaninasab — Nima hassani nasab N
لوگوی کانال تلگرام nimahasaninasab — Nima hassani nasab
آدرس کانال: @nimahasaninasab
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 652
توضیحات از کانال

این کانال برای انتشار اخبار مربوط به فعالیت‌ها و نوشته‌های نیما حسنی‌نسب، منتقد و مدرس سینما، ایجاد شده است

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-12-25 18:50:45 بازتاب گسترده‌ و تداومِ تاثیرِ خبر مرگ جلال پیشواییان («و جلال»!) ستاره‌ی بی‌رقیبِ نقش‌های منفی و بهترین شرور تاریخ سینمای ایران در غربت، بار دیگر نشان داد در توضیح و شناخت پدیده‌های فرهنگی‌مان تا چه اندازه تنبل و بی‌قاعده و غلط رفتار کردیم تا رسیدیم به بن‌بست. این‌که چهار دهه سینمای پس از انقلاب اسلامی هنوز نتوانسته آنتاگونیست‌های موفق و ماندگار خلق کند یا چهره‌ی مقبولِ تازه‌ای برای بدمن فیلم‌ها معرفی نکرده، اهمیت و ویژگی‌های تاریخی سینمای ما را گواهی می‌کند. آثار این سال‌ها چنان از قصه‌گویی و ژانر و قهرمان و الخ غافل و تهی شده که انگار اصلاً آدم بدی در جهان درام‌های آپارتمانی و اطراف ما وجود ندارد. در رویکرد غلط «اجتماعی»طور سینماگران و رواج محصولاتی با محوریت کاراکترهای "خاکستری"‌ (تعبیر‌ی پرت با کاربردی بی‌ربط)، دیگر جایی برای بدذاتی و شرارت و خشمِ وحشیِ بازیگری مانند جلال پیشواییان نماند و هر بلایی سر شخصیت‌های فیلم‌ها می‌آید، تقصیر خودشان بود و هست و خواهد بود! جالب‌تر این‌که این‌جور فیلم‌ها با موج‌سواری روی جریان مقبولِ فرهادیسم در این سال‌ها و هشتگ‌بازی‌های جلفی مثل #قضاوت نکنیم(!) بیش از همه ما را و آدم‌های فیلم‌ها را به داوری نادرست نشسته‌اند. آن مدل از سینمای قصه‌گو و بی‌ادعایی که گناه بدیختی قهرمانان را پای سبعیت و عنادِ امثال جلال می‌انداخت، بی‌شک رویکرد سالم‌تر و صادق‌تری نسبت به مناسبات اجتماعی داشت و جا برای خوانش‌های سمبلیک از مظاهر و جلوه‌های شرارت و خشونت‌ورزی هم باز می‌گذاشت. این روزها که "همه حق دارند"و هر فیلمی به مجلس محاکمه‌ی رفتار و گفتار مردم معمولی تبدیل شده، بیش از قبل دل‌مان برای پرفرمنسِ درجه‌یک بازیگرانی مثل جلال از نفرت و کثافت و توحش درون آدم‌ها تنگ می‌شود. در حذف و غیاب این عناصر کلیدی و موتور محرک قصه‌ها و قهرمان‌هایش، سینما با ریل‌گذاری غلط از اصلی‌ترین معنا و ماهیت و کارکردش خالی شد و تفسیر‌های ساده‌انگارانه و ناشیانه‌ی جامعه‌شناختی جای رویکرد دراماتیک و دوقطبی ابدی ازلی خیر/شر را گرفت. روایت و نگاه رسمی هم با اهداف کاملاً غیرسینمایی بی‌وقفه به آن الگوها و شمایل‌هایش تاخت و با تکرار طوطی‌وارِ ترکیب دو واژه‌ی عزیزِ «فیلم» و «فارسی» - فقط با یک رسم‌الخط ابداعی به قصد تحقیر و تمسخر و بدون زیرساخت و تبیین تئوریک درست- کوشید همه‌ی مظاهر و نشانه‌های یک دوران را بی‌ارزش و امحا کند. نزدیک به نیم قرن پس از آن فیلم‌ها، وقتی هنوز خبر مرگ بازیگر منفورترین کاراکترهای سینمای ایران باعث موجی از خبر و نظر و ابراز علاقه و حسرت و غم و نوستالژی می‌شود، انگار شاهد احضار ارواحی هستیم که سال‌ها می‌گفتند دیگر کسی به آن اعتقاد ندارد!
350 views15:50
باز کردن / نظر دهید
2021-12-25 18:49:52
330 views15:49
باز کردن / نظر دهید
2021-11-03 21:29:37 در فضای عمیقاً سیاست‌زده و به‌ناچار خشمگینانه‌ی عمومی است که او قافیه‌ی همدلی و همراهیِ بخشی از مخاطبانی که زمانی ارجاعات و نشانه‌های ظریف سیاسی/انتقادی در فیلم‌های قبلی فرهادی برای‌شان دلچسب و راضی‌کننده بود (گفتمان پیش از ۸۸) را می‌بازد؛ فضایی که حالا سال‌هاست از ایهام و نماد و کنایه عبور کرده‌ و فقط با صراحت و رادیکالیسم سیاسی/انتقادی راضی و اغناء می‌شوند (قطعاً تمرکز روی اتفاق‌های پشت‌پرده‌ی زندان‌بان‌ها و بالادستی‌هایی که برای لاپوشانیِ خودکشی یک زندانی می‌خواهند رحیم و ماجرایش را توی بوق کنند، می‌توانست فیلم‌ محبوب این گروه از مخاطبان باشد.)
«قهرمان» با همین مختصات هم فیلم قابل‌قبولی است (نه بیش‌تر) که در کمال شگفتی و به جبر
زمانه و‌ فضا، بیش از تمام ساخته‌های فرهادی می‌تواند وضعیت و شرایط پیچیده و عجیب خودش را به عنوان چهره‌ای مطرح و‌ نماینده‌ای مقبول از سینما و کشور ایران توضیح دهد؛ وضعیتی که رفتارهای گاه‌ متناقض و گاه از روی ناچاری یا فرصت‌طلبیِ کاراکتر اصلی فیلم را در برنگاه‌های مهم به شرایط فیلم‌ساز در ماه‌های گذشته شبیه کرده است. مشخصاً با فشارهای فجازی و رسانه‌ایِ حضور مناقشه‌برانگیز و‌ پردردسرش در فستیوال کن تا انتخاب اسکار و حالا نمایش عمومی فیلم، فرهادی هم انگار "قهرمان"ی برساخته‌ی ویژگی‌ها و اقبالِ شخصی و توجه و توقعِ عمومی است که ناگهان صندلی از زیر پایش کشیده شده و همچون رحیم در پی حفظ یا پس‌گرفتنِ جایگاه و امتیاز و اعتبار (و‌ حتی آبرویش) وارد هزارتوی عجیب و بی‌پایان افکار عمومی و فضاسازی رسانه‌ای و مطالبات و پیشنهادهای جورواجور می‌شود. او حالا در مقابل تله‌ها و دست‌اندازهایی قرار گرفته یا تجربه‌شان کرده که سرراهِ آدم‌های فیلم‌هایش می‌گذاشت و عجالتاً این داستانِ تازه و واقعی هم مثل فیلم‌هایش با پایانی باز رها کرده؛ پیش‌گویی هوشمندانه‌ی «قهرمان» خیلی زود گریبان خودش را سفت چسبیده و نام و اعتبار و توانایی‌هایش را به چالش کشیده است. زندگی و واقعیت اما مثل فیلم‌ها نیست و فرهادی به‌زودی ناچار است (شاید با فیلم بعدی) تکلیف خودش را با این حکایتِ آشنا (برخلاف شخصیت‌های آثارش) دقیق‌تر و صریح‌تر روشن کند؛ پایانِ باز انگار دیگر چاره‌ساز نیست.
690 views18:29
باز کردن / نظر دهید
2021-11-03 21:29:37 برخوردها در زمانه‌ی برخورد!
•نگاهی به «قهرمان» و وضعیت فرهادی
نیما حسنی‌نسب

دارم تلاش می‌کنم سوار این الاکلنگِ فجازیِ منحوس نشوم؛ الاکلنگِ «شاهکار/آشغال» و «قهرمان/مزدور» که دوگانه‌ی چندش‌آوری حول نام‌ و ساخته‌های اصغر فرهادی ساخته و بیش‌تر هم هواداران و سینه‌چاکان‌اش به این تنور نفرت و لجاجت دمیده‌اند. میان این لات‌بازی‌ها و قمه‌کشی‌ها و وسط این دعواهای سطح‌پایین، چیزی که به‌یقین لطمه می‌خورد، نقد و تحلیل واقعی فیلمِ فرهادی است. انگار می‌خواهند ناچارت کنند در یک دارودسته و یک طرف دعوا ثبت‌نام کنی (عین کشاکشِ شوفرهای خطی سرِ یک مسافر دیگر، تا خالی نروند!). این‌وسط سعی می‌کنم انصاف و معیارها را از دست ندهم و ببینم حس و مغزم درباره‌ی «قهرمان» چه می‌گوید:
بهترین فیلم فرهادی پس از آن سه‌گانه درخشان (چهارشنبه‌سوری، الی، جدایی) فیلم قابل‌قبولی است، ولی هنوز با فاصله‌ از آن‌ها جایی میان تریلوژی دروغ و پنهان‌کاری با فیلم‌های ضعیف فرنگی و «فروشنده‌»ی فرنگی‌مآب جا می‌گیرد. «قهرمان» لااقل ثابت می‌کند فیلم‌ساز ریشه در این خاک دارد و بیرون از آن فقط تکنسین متوسط‌الحالی می‌شود که انگار در مهمانی خارجی‌ها معذب است و اَبزارِ اِبراز خودش را خانه جا گذاشته! «قهرمان» رجعتی هوشمندانه به الگو و فرمول نادر و سیمین است که نشان می‌دهد کار نیکو کردن از پُر کردن است و فرهادی کماکان از تمامِ مقلدانِ بی‌مایه‌اش بهتر بلد است ما را بپیچاند و وسط لابیرنت دروغ‌های کوچک و وسوسه‌های حقیر و مصائب ناشی از آن درگیر کند و قصه‌ و آدم‌هایش را (گیرم این‌جا با کُندی و مقدمه‌چینی اضافی و کِش‌دادن برخی موقعیت‌های بیهوده و بی‌تاثیر) جلو ببرد. پایان‌بندی این‌جا هم پاشنه‌آشیل فرهادی است - حتی در بهترین ساخته‌هایش، بجز الی- و سفره‌ی گشاده‌دستانه‌ی کاراکترها و ‌معماها و رَکَب‌ها را زود و‌ کمی بلاتکلیف جمع می‌کند. کیفیت بازی‌ها یکدست نیست و دو سه کاراکتر و بازی ضعیف (مشخصاً سارینا فرهادی و فرشته صدرعرفایی و آن رییس ریشوی زندان) مثل نخود وسط شله‌زرد جلوه‌ی ناهمگونی به فیلم داده‌اند.
توان فرهادی در قصه‌گویی و همدلی‌برانگیزیِ کاراکتر مناقشه‌برانگیز رحیم (همچنان با تاکید بر بازی خوب امیر جدیدی) موتور محرکه‌ی فیلم و همراهی مخاطب است. جملات قصاری که انگار قرار است کلید تحلیل و نخِ لفاظی درباره‌ی مضمون و "پیام" فیلم را دستِ منتقدانِ کم‌هوش و مرعوب بدهد، این‌جا به کاراکتر محسن تنابنده واگذار شده که اجرایی قابل‌قبول اما حضوری کم‌رنگ و بی‌ثمر دارد. دیالوگِ توو مخ هم انگار موتیف سینمای فرهادی است و رقابت بدترین دیالوگ بین «آدم چه‌جوری گاو میشه» (فروشنده) با «دایی زندان چه‌جور جاییه» یا همچو چیزی (قهرمان) هنوز برنده‌ای در ذهن‌ام پیدا نکرده!
فضای بسته و گرفتگی کلاستروفوبیک (با تِم حبس و زندانی) و بی‌رنگی و چرکیِ بصری با فیلم‌برداری علی قاضی به بار نشسته و کار می‌کند (گرچه می‌شود خُرده‌گیرانه بگوییم به تداوم بی‌‌رنگ‌ولعابیِ مرسوم این سال‌ها و کمبود ایماژهای ماندگار و تکرارِ استتیک امتحان‌پس‌داده‌ی دوربین انجامیده و از جسارت و بداعتی تازه خبری نیست.)
فرهادی در این مدل روایت و اجرا فیلم‌ساز کاربلدی است، اما خطر فراتر رفتن از فرمول طلایی و ریسک در مارکتِ بین‌المللی دست‌وپاگیرش می‌شود و امکان و جرأتِ تفاوت و تنوع را ازش می‌گیرد و به بازتولید جنسِ مطبوعِ بازار و‌ رونقِ مشتری بسنده می‌کند (شبیه فرمولِ "همون همیشگی" در رستوران‌ها). این‌وسط اما انگار تبحر فیلم‌ساز در مهیا کردن این محصول (در قیاسی عادلانه با همتایان داخلی و خارجی) متاسفانه کم‌تر به چشم می‌آید و به‌قدر کفایت امتیاز نمی‌گیرد (با تاکید بر نقش مخربِ سینه‌چاکانِ مرعوب و دشمنانِ مغضوب). نگاهی بی‌غرض به کلیت تولیدات این سال‌ها می‌گوید فرهادی کماکان با نمونه‌های داخلی فاصله‌ی معناداری دارد و با رقبای جهانی هم هنوز امکان هماوردی.
شاهکار دانستن «قهرمان» و وسط‌کشیدن پای داستایفسکی و هیچکاک البته بی‌معنا و‌ جوگیرانه و‌ گاهی جلوه‌فروشانه است، چون فرهادی هم از غنای انسانی و ایمان و الهیات‌ِ آن الهه‌ی روس‌ فاصله‌ی نجومی دارد و هم از جادوی سینمایی و طنز سیاهِ این نابغه‌ی انگلیسی بی‌بهره است.
مسیر و پرداخت داستان و آدم‌های فیلم‌هایش سال به سال فرق چندانی نکرده و «قهرمان» در تضادی آشکار با التهاب و تغییرات عظیم جامعه‌ است که انگِ محافظه‌کاری و از کنار ماجراها گذشتن را طبیعی و محتوم‌ جلوه می‌دهد. باز هم در پیچ‌وخم حوادث و توئیست‌های رگباری -جز اشاره‌هایی گذرا و بی‌تاثیر- خبری از نقش مخرب و کلیدیِ شرایط و بحران سیاست و اقتصاد و حکومت در سرنوشت آدم‌ها نیست.
692 views18:29
باز کردن / نظر دهید
2021-11-03 21:28:43
487 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-26 04:57:24 https://telegra.ph/تراپی-حقارت-07-26
860 views01:57
باز کردن / نظر دهید
2021-07-26 04:53:09 https://telegra.ph/باران-بدون-فروغ-07-26-3
782 views01:53
باز کردن / نظر دهید
2021-07-26 04:34:44 https://telegra.ph/%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF-07-25
850 views01:34
باز کردن / نظر دهید
2021-07-26 04:34:10
601 views01:34
باز کردن / نظر دهید