پدرم استری را گم کردند، فرمودند: اگر خداوند متعال آن را به من برگرداند، او را به ستایشهایی حمد و ستایش می کنم که مورد پسند و قبول او باشد!
مدّتی نگذشت که آن استر با زین و افسارش پیدا شد،
وقتی پدرم بر آن آرام گرفتند و لباس خودشان را جمع کردند، به سوی آسمان سر بلند کردند و فرمودند: «الحمد للّه» و چیزی اضافه نکردند.
آنگاه فرمودند: هیچ حمد و ستایشی را فروگذار نکردم؛ همۀ انواع ستایشها را برای خداوند عزّوجلّ قرار دادم؛ چرا که هیچ حمد و ستایشی نیست مگر آنکه در آنچه گفتم هست.
«بحار الأنوار» ج ۴۶ ص ۲۹۰ https://t.me/joinchat/AAAAAD1E3V1sLdIpZOI4oQ