با خودم میگم پلوپز هم که باشه، باید برند و مدلش رو بدونی تا بتونی مشکلش رو بر طرف کنی! مگه میشه اینجوری با یه سؤال به راه حل رسید؟
وقتی یه کالایی رو میخریم، معمولا یه دفترچه راهنما داره که شیوهی استفاده از اون کالا رو توضیح داده و نکات ایمنی و مراقبتها و اینا رو هم گفته! حالا میخواد اون کالا یه پایهی دوربین باشه یا یه پلوپز! خلاصه یه دفترچه راهنما داره!
حالا اگه اون محصول پیچیده باشه چی؟ دیگه دفترچه راهنما کارساز نیست! مثلا یه هلیکوپتر یا هواپیما! با دفترچه راهنما که نمیشه خلبان شد! مهارت هم میخواد! آموزش هم میخواد! یا مثلا استفاده از یه سفینهی فضایی!
حالا بیایم سراغ خودمون! ماها، آدمها، چقدر پیچیدهایم؟ مثل پلوپز هستیم یا سفینه؟ دفترچه راهنما لازم داریم یا دورههایی مثل مهارت خلبانی؟ هیچ کدوم!!
نکتهی اصلی که میخوام بگم اینجاست: ما آدمها، هوشمند هستیم. وقتی هوشمند هستیم یعنی نمیشه یه دفترچه راهنمای مشترک با جزییات داشته باشیم! نمیشه بگیم اگه کودک جیغ زد، این شاسی رو بزن! تربیت فرزند، ارتباط با آدمها مثل پلوپز نیست که دکمه و کلید داشته باشه! نیاز به تحلیل و نگاه هوشمندانه داره! باید خوب نگاه کنیم! باید بررسی کنیم! باید تحلیل کنیم تا به راه حل برسیم!
مطالبی هم که من دارم میگم، دقیقا همینجوره! باید بشنوی و فکر کنی و بر اساس تحلیل خودت انتخاب کنی!
من فقط تلاش میکنم، بر اساس تجربههای زیادی که از بازی کردن با بچهها دارم، بهت آگاهی بدم نه راه حل! پیدا کردن راهحل فقط کار خودته!