Get Mystery Box with random crypto!

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی) ما از دیگران تندروت | پاکدینی ـ احمد کسروی

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی)

ما از دیگران تندروتریم (تکه‌ی یک از یک)


یک دسته از جوانان پیام فرستاده چنین میگویند : «پرچم تند نمی‌رود». می‌گویند : «ما از دیگران عقب مانده‌ایم باید تند برویم».

می‌گویم : چه کار کنیم که تند رفتن باشد؟. شما آن را بما بفهمانید. این راست است که ما از دیگران عقب مانده‌ایم. راست است که باید تند رویم. ولی آیا تند رفتن چیست؟.

ما راستی‌را راهی زیر پا نداریم و گام برنمی‌داریم که تند کنیم و گامهای بلندتری برداریم. ما برای پیشرفت کارهای خود بیک رشته کوششهایی نیازمندیم و باید بکوشیم. شما بگویید چه کنیم و چگونه کوشیم که در نظر شما تندروی باشد؟

آیا سخنان درشت نویسیم؟ آیا بهیاهو پردازیم؟ آیا بدشمنان کشور نفرین فرستیم؟ آیا شما اینها را تند رفتن می‌شمارید؟.

اگر اینها را تند رفتن می‌شمارید بخطا رفته‌اید. اینها راه را گم کردن و بیهوده دست و پا زدنست. از سخنان درشت گفتن و هیاهو کردن چه نتیجه‌ تواند بود؟ تاکنون چه نتیجه بوده است که پس از این باشد؟.

راستی را گاهی الفاظ آدم را فریب می‌دهند و یک منظره‌ی پرت و غلطی در جلو اندیشه‌ی او باز می‌کند. این داستان راجع به بیست سال پیش است. روزی مردی کتابی می‌خواند نگاه کرده دیدم کتابیست که یک پیشوای دینی برای پیروان خود نوشته و دستورهایی بایشان می‌دهد. از عبارتهایی که بچشمم خورد اینها بود : «همچون دریا بجوشید ، و همچون نهنگ بخروشید» (یا شبیه باین دو جمله). من چون اندیشیدم دیدم اینها هیچ معنایی ندارد. آخر پیروان چه کار کنند؟ راستی‌را دریا نیستند که بجوشند یا نهنگ نیستند که بخروشند. چه کار کنند؟ آیا بالا بجهند و پایین بیفتند؟ در کوچه‌ها نعره زنند؟ هرچه می‌اندیشیدم معنایی برای آنها پیدا نمی‌کردم لیکن می‌دیدم خواننده یک لذتی از آنها می‌برد و یک منظره‌های خیالی در برابر چشمش باز شده.

در اینجا نیز می‌بینم جوانان همان حال را پیدا کرده‌اند. وقتی که می‌گویند : «ما باید تند برویم» یک تکانی بخود می‌دهند و لذتی می‌برند. ولی اگر بپرسیم : «چه کار کنیم؟» هرآینه خواهند درماند و آن منظره‌ی خیالی از جلو چشمشان محو خواهد شد.

امروز را این خود مایه‌ی سرگردانی و گیجی برای جوانان گردیده و اینست من می‌خواهم آنان را از این اشتباه بیرون آورم.

چنانکه گفتم ما راه نمی‌رویم که تند باشیم. ما بیک رشته کوششهایی نیازمندیم و باید بیشتر بکوشیم. در کوشش هم باید نخست راه آن را پیدا کنیم. دوم همگی دست بهم دهیم. اگر راه کوشش را پیدا نکنیم و باهم همدست نباشیم هرچه بیشتر تلاش کنیم بیشتر گرفتار خواهیم بود.

اینست آنچه نیاز داریم ، و از اینروست که ما همیشه در پرچم می‌کوشیم که از یکسو یک راهی برای کوشش باز کنیم و از یکسو همگی را بهمراهی و همدستی بخوانیم. در این کار پرچم یگانه روزنامه‌ایست که می‌کوشد.

ما امروز دردهایی داریم که باید پیش از همه بچاره‌ی آنها پردازیم ، و بدترین آن دردها پراکندگی اندیشه‌هاست. یک توده با اندیشه‌های پراکنده بهیچ جا نتواند رسید.

اینست ما از گام نخست می‌کوشیم که باین پراکندگی چاره کنیم و اندیشه‌ها را یکی گردانیم. آن گفتارها که درباره‌ی مشروطه و معنی آن می‌نویسیم برای این مقصود است.

برای یک توده چه گرفتاری بالاتر از این که راه حکومتش دانسته نباشد؟! چه بدبختی بدتر از این که انبوهی از مردم نسبت به «راه حکومت» و قانون اساسی کشور بیگانه باشند؟ چه بیچارگی بیشتر از این که صد تن دارای یک اندیشه پیدا نشود؟!

باید نخستین گامی که در راه کوشش برداریم چاره‌ی این درد باشد و شما می‌بینید که ما بآن آغاز کرده‌ایم. پس شما می‌بینید که ما بکار پرداخته و گام نخست را برداشته‌ایم. دیگران از دور ایستاده تنها بهیاهو بس میکنند ولی ما براه افتاده‌ایم.

پس ما از دیگران تندروتریم ، از دیگران جلوتر می‌باشیم. اگر کسانی براستی تندروی را می‌خواهند بیایند با ما همراه باشند.

تندروی سخنان تند گفتن نیست. هیاهو راه ‌انداختن نیست. آن کسانی که باینها می‌پردازند مقصودشان فریب مردم است. آنها تنها این را می‌خواهند که روزنامه‌هاشان بیشتر فروخته شود و دلهایشان بمردم نمی‌سوزد.

ما بسیار متأسفیم که جوانان بدینسان فریب آنان را می‌خورند. بسیار متأسفیم که می‌خواهند ما نیز پیروی از آنان کنیم.

این جوانان بدانند که ما از همه‌ی دیگران جلوتریم. دیگران ایستاده‌اند و بیهوده هیاهو می‌کنند ولی ما راهی را پیش گرفته‌ایم و می‌کوشیم که گام بگام جلو رویم. ما راه خود را در شانزده بند خلاصه کرده برای آگاهی همگی در روزنامه نوشتیم. آن راه ماست و همچنان پیش خواهیم رفت.

(پرچم روزانه شماره‌ی 36 پنجشنبه 14 اسفند ماه 1320)


.