«حاج ویلهلم مؤیدالاسلام» و انگاره آلمان و روسیه برای ایرانیان قرن قبل (۴)
به هر صورت برنامه روزانه وی در آن روزها دنبال کردن وقایع جنگ و دعا به جان حاج ویلهم بوده است: «دو ـ سـه سـاعـت مشغول درس و مباحثه بودم و يك ساعتى خود را به قرائتخانه مى‌رساندم و روزنامه‌ها را زير و رو مى‌كردم و ستون اخبار خارجه را مطالعه مى‌كردم كه حاج ويلهلم [ ] شهر انورس و پايتخت دوم بلژيك را كه از شهرهاى محكم دنيا و پنج سور به دور او احاطه نموده، طبيعى و مـصـنـوعـى و يـكـى آهـنـى كـه عرض آن پنج متر بوده و محاصره انداخته پس از خرابى سـورهـا و پـنـجـره ساختن آن صور آهنى پس از يك هفته بنا گذاشته بود شهر را در زير فـشـنـگ غـرق كـنـد ... از بـالا فـشـنـگ مثل باران ببارد و شهر غرق شود. يك ـ دو ساعتى كه اين كار كرده بود، سلطان به كمك با صد هزار قشون گريخته بود به فرانسه و مردم محض آن كه در زير فشنگ غرق نشوند، بيرق امان بلند نموده بودند و اين همان شهرى بود كه ناپلئون گفته بود كه هر كه از سلاطين اين را به قهر و غلبه مفتوح نمايد ابوخنجر [ ] و سلطان السلاطين خواهد بود».
کانال جامعه و فرهنگ | پیمان اسحاقی
https://t.me/peymaneshaghi110
