Get Mystery Box with random crypto!

دوش گفتم به زن همسایه در پی یافتن کص هستم اول امد چسی و گفت | باباطاهر چون‌برهنه

دوش گفتم به زن همسایه
در پی یافتن کص هستم

اول امد چسی و گفت که نه
کم کم اما یخ او بشکستم

تا که شد لخت و به پایم بنشست
رست افسار حشر از دستم

ممه اش دیدم و همچون آهو
بهر دوشیدن شیرش جستم

گفتمش وه چه بزرگ است بگفت
تازه اکنون سوتین هم بستم

پاره کردم سوتین را از بند
تا فشارم نیپلش با شستم

گفت شومبل به لا چاکم بگذار
که ز فکر قد و طولش مستم

تا که رفتم بکنم شورتم را
شوهرش آمد و از جا رستم

رفتم از ترس درون کمدی
بی صدا گوشهٔ آن بنشستم...

#هافذ
پایان قسمت نخست
@peyvandha_ir