بعضی وقتا دلتنگیت کلافهم میکنه. بعضی وقتا دلتنگیت باعث میشه | Pulp.
بعضی وقتا دلتنگیت کلافهم میکنه. بعضی وقتا دلتنگیت باعث میشه آدم ناامیدی باشم. بعضی وقتا دلتنگیت تبدیلم میکنه به ورژن بهتری از خودم. بعضی وقتا رقیقم میکنه و بعضی وقتا هم سنگین. یه وقتایی توی چشمام میشینه و میشه اشک. یه وقتایی خون میشه و میره زیر ناخونام و خوشگلترشون میکنه. بعضی وقتا بغض توی گلومه. بعضی وقتا هم تپش قلبم میشه. من عاشق این یکیم. بعضی وقتا انگار هوا از دلتنگیت پر شده؛ هر نفسی که میکشم کل ریههام پر از اکسیژنِ دلتنگیت میشن و گلبولای قرمزم میان از اون اکسیژن، هموگلوبیناشون رو پر میکنن. بعد سلولهام اون اکسیژن رو میگیرن تا بتونن واسه فعالیتهام انرژی تولید کنن. دلتنگیت اینجوریه. تیز نیست. فرقی نداره چیجوری بیاد سراغم؛ خشن یا مهربون. تیز نیست. دلتنگیت رو دوست دارم، زنده نگهم میداره.