گاهی به وهم این و آن سرگرم ، گاهی به رحم آن و این دلخوش با رفته و آینده روشن نیست ، تکلیف این سگسار انسان کش کشکول این درویش مرگ اندیش ، لنگ سه شاهی نقد سیگار و - - با هر پک از این جرم افیونی ، چندین جهنم میکشم در شش ! بادا به باد بی سرانجامی برگ بهار بی سر آغازت ! گنج غرور خدشه دارت را در چند ویران کرده ای کاوش ؟ این گربه رقصانک که من دیدم تسکین دردت را نمیداند از بار بودن شانه خالی کن ! خامش بمیر ای ببر ناخامش ! جنگل به دوشی کار دستم داد جنگل فروش من ! به هر تقدیر مغز درندشت پلنگت را با یک فشار ماشه ی سرکش با یک فشنگ سربی سگ کش در کاسه ی شش بیشه خالی کن #علی_اکبر_یاغی_تبار @yaghytabar #حامی @RadioNett 72 views حامی , 17:41