Get Mystery Box with random crypto!

هر بار که تصویری از پیروز می بینم، ناخودآگاه یاد طبقه ی متوسط | امیدگاه

هر بار که تصویری از پیروز می بینم، ناخودآگاه یاد طبقه ی متوسط آن دوران ِرویا و وسوسه و بهت می افتم...

پیروز، در شمایل و باطن و ژن، یک یوز است.همان می خورد که یک یوز، اما همان نمی کند که باید... دارد استخوان می ترکاند، قد می کشد و زودا که بالغ بشود اما هنوز نه شکار می تواند و نه توان تاب آوردن کوچکترین ناملایمت و ناراستی را دارد.با مادر خود بیگانه است و شیر و گوشت از دست بیگانه می خورد...
نمی دانم فردایش چه می شود... آیا این طفل ملوس، سرانجام به یوزی قوی پنجه مبدل می شود که نعره هایش لرزه بر تن اهلی و وحشی و آدم و جانور و بی جان می اندازد و شب های مهتاب، دلزده از فتح زمین، خیال فتح ماه در سر می پرورد؟...
شاید هم فقط برای پرهیز از انقراض نسل پرورانده شده و تنها بکار جفت گیری و ازدیاد نسل بیاید... شاید حتی پس از بلوغ هم دیگر نتواند در طبیعت ِسخت تاب بیاورد و از پس جک و جانور وحشی بربیاید و خوراک و آب و سایه گاهش را پیدا کند... شاید حتی طعمه ی گرگ و کفتار و شغال شود و از دست برود...

طبقه ی متوسط شهری درسخوانده ای که آن دو مرد پروراندند بسیار به همین یوز، پیروز می ماند... توان نبرد و رقابت و تاب آری نداشت... و ندارد... یا گربه ی خانگی شد و دست از پلنگیدن کشید و می کشد... یا به سرزمینی حفاظت شده گریخت و می گریزد... یا به دنبال حامی بیرونی بوده و هست... گاه به دامن صدام می آویزد، گاه با اصلاح طلب درمی آمیزد، زمانی با ترامپ می سازد و زمانی دیگر دل به شاهزاده و ملکه و گذشته ی پر شکار و سایه و خیال ماه می سپارد...

طبقه متوسط شهری نوشده ی درسخوانده ی لاغر، پنجه و دندانش به کار دریدن نمی آید... به شکارچی می گوید:گلوله بد است... شیر و ببر را به مذاکره و مدارا می خواند، زشتی کفتار را طعنه می زند، به بی رحمی گرگ لعنت می فرستد، شغال را به رعایت اصول تمدن دعوت می کند، برای ماه نامه ی عاشقانه می فرستد و تلاش می کند که آهو و بره را مجاب کند که طعمه ی یوز زیبا و خوش هیبت شدن افتخار بزرگی است که نصیب هر جانوری نمی شود...

یوز دست آموز، گربه ی خانگی بزرگ جثه ای است که نعره ها و چنگ و دندانش، تنها به کار نمایش می آید و بس....

T.me/raheomid