Get Mystery Box with random crypto!

غرایب ادیب غریب راوی #فرهنگ: احمد مهدوی دامغانی در سن 96 سالگ | راوی

غرایب ادیب غریب

راوی #فرهنگ: احمد مهدوی دامغانی در سن 96 سالگی در فیلادلفیای امریکا دیده از جهان فرو بست. او محقق و پژوهشگر در عرصه دین و ادبیات بود و فرزند یکی از علمای مهم حوزه خراسان به شمار می‌رفت. هم‌چنین وی از دوستان دوره تحصیل آیت‌الله‌العظمی سیستانی بود. نیز او را آخرین شاگرد زندۀ محمد قزوینی (ادیب نامدار عصر پهلوی اول) به شمار می‌‌آوردند. او پس از انقلاب به اتهام ارتباط با برخی عوامل حکومت پهلوی بازداشت و محاکمه شد و سال 1366 از ایران مهاجرت کرد.

سه گفتارِ ذیل، می‌تواند منظومه فکری او را معلوم کند:

«همانطور که دولت در مورد مشکل اعتیاد تلاش می‌کند، باید در مقام مبارزه با مخدّراتِ فکری هم برآید. چرا جوانِ 13-14 ساله امروزی به جای داستان راستان مرحوم مطهری رمانی را بخواند که بر اساس روابط جنسی نوشته شده است و در نتیجه فکرش مسموم شود؟ آیا نباید برای ریاضت و حمایت افکار، دستگاه و مؤسسه‌ای وجود داشته باشد؟ من معنای فضای باز سیاسی را نمی‌فهمم یعنی چه؟ فضای سیاسی محدوده‌ای دارد یا خیر؟ آیا این محدوده باید در چارچوب احترام به قانون اساسی باشد یا خیر؟ مقررات این کشور (امریکا) می‌گوید که افراد تابعه این کشور در انتخاب شغل، مذهب، سخن گفتن و شنیدن و خواندن و نوشتن آزادند. اما در مملکتِ ما چنین نباید باشد. فضای آزاد نباید در حدی باشد که با اصول و مقررات که مایه قوام و دوام مملکت است معارضه داشته باشد. در قانون اساسی مذهب رسمی مذهب شیعه حقه جعفریه اثنی عشریه است، نه تمامی مذاهب.
مگر می‌شود اجازه داد کسی علیه مقدسات و معتقدات اسلامی قیام کند و با اسلحه قلم بر خلاف اعتقادات مردم و مذهب مطلب بنویسد؟ آیا می‌شود جواز نشر هر مجله‌ای را داد که باعث مسموم شدن افکار جوانان شود؟ طبعا باید دستگاهی متولی باشد و به این مسائل رسیدگی کند. اما ناگفته نماند که نباید قوه خلاقه هنرمند، نقاش، بازیگر قصه نویس و نویسنده گرفته شود. بلکه باید در راهِ معقولی هدایت شود... آن چیزی که به سلامت روحی فرزندان مملکت صدمه می زند باید کنترل شود. من مخالف آزادی قلم نیستم، اما آزادی هم به معنای گفتن هر چیزی نیست. ... هنوز در مملکت ما عاشورا و رمضان وجود دارد و نزد اکثر مردم سنت‌های اسلامی محترم شمرده می‌شود. نباید چیزهایی نوشت که جوانان و نوجوانان تحریک شوند. و اتفاقاتی که در اینجا مشاهده می شود در آنجا بروز کند. در ایران حیا و متانت و حجاب حکمفرماست. وضعِ ایران با دیگر کشورها قابل قیاس نیست و نمی‌توان در آنجا چیزی را که خلافِ سنت و اعتقادات و باورهاست آموزش داد» (گفتگو با مجله کیهان فرهنگی، بهمن ماه 1370، شماره 80).

«عقل در مقابل اسلام چیست؟ اصطلاحاتِ عقلی یعنی چه؟ در تمامِ مذاهبِ اسلامی هیچ مذهبی به اندازه شیعه بر عاطفه و عشق مبتنی نیست. شاید این که جزو اصولِ مذهبِ ما یکی هم عدل است، همان عدل موجبِ این می‌شود که عشق هم جزو عدل باشد. امامت مبتنی بر عشق است. خیلی به عقل اتکا نکنید... ما خدا را در قلبِ خود یافته‌ایم. خدا را با فلسفه نمی‌توان شناخت. فلسفه می‌تواند اثبات کند، اما نمی‌شناسد. ما خدا را با فلسفه نمی‌توانیم بشناسیم. کی فکرِ بشر می‌تواند خالقِ خود را بشناسد؟ هیچ یک از کتبِ مذهبی ادیانِ ابراهیمی تمسک به عقل نمی‌کنند... وحی قابل فهمِ ما نیست. از عالمِ امر است. از عالم خلق نیست... این نیست که به عقل بی اعتنا باشیم. عقل برای کارِ این دنیا است. برای اینکه زندگی این دنیا را به امر عقل بر اساس دستورات دین انجام دهیم» (گفتگو با برنامه شوکران، سال 98).

«من ابدا و اصلا اعتقادی به نواندیشی دینی ندارم و هرگونه نواندیشی را با اصول و فروع دین و مذهبِ اسلام و تشیع مغایر و معارض می‌دانم، زیرا آنچه نواندیشان به خیال خودشان از اسلام و تشیع تصور می‌کنند و ارائه می‌دهند، شیرِ بی‌یال و دم و خالی از دیانت و مذهب و تشیع است. آن کسانی که با حرف‌های خود انکارِ وحی محمدی‌ می‌کنند و به آن توهین‌ می‌کنند و توجیه می‌کنند و وحی را در حد خواب دیدن تنزل می‌دهند و در عین حال مثنوی مولوی را با قرآن مقایسه می‌کنند، همان مثنوی را نیز به درستی نخوانده‌اند، چه برسد به قرآن مجید. هر کسی وحی را نمی‌فهمد و وحی در مقام امر است نه در مقام فهم. این حرف‌ها، حرف‌های جسمیان است و از روح و اعتقاد و ایمان خالی است و بیشتر برای این است که خود را از تکالیفِ مذهبی خلاص کنند. نواندیشی در دین معنا ندارد، ما همان دینی را داریم که امیرالمومنین (ع) و سید الشهدا(ع) و ائمه معصومین همان را دارند. من نه تنها اعتقادی به نواندیشی ندارم، بلکه نواندیشی را مخالف دین و مذهب می‌شمارم»(گفتگو با مجله خیمه، شماره 131، تیر 98).
@rawinews