Get Mystery Box with random crypto!

‍ دلی یا دلبری ، یا جان و یا جانان ، نمیدانم! همه هستی تویی، | راز دل ما

‍ دلی یا دلبری ، یا جان و یا جانان ، نمیدانم!

همه هستی تویی، فی الجمله این و آن نمیدانم



تورا اندازه ی هستی برای هردم از مستی

برای میگساری ها ، تو را پایان نمی دانم



که تو آرامش بعد از هزاران باد و بارانی

عزیزا ، مهربان ِ من ، تو را توفان نمی دانم



مثالِ گرمیِ آغوشِ بعد از یک دهه دوری

بدون تو خودم را من سروسامان نمی دانم



مسیحا گر بیاید بر سر بالین تب دارم

نباشی آن دمش را شرحی از درمان نمی دانم



همه هستی اگر بخشد همان سبحان بی همتا

بدون آتشین رویت ، مها میزان نمی دانم



شبی رفتم سبوحی را کشیدم یک تنه بر لب

پر از میخانه عشقی، که این، بهتان نمی دانم



زدم‌ جام وصالت را به نوشاشوش ِ آغوشت

به جَعد مُشک گیسویت ،دگر پیچان نمی دانم



از آن دم، مستی ِ اول، که دادی جامی از لبها

به غیر از تو دگر جانا ، کسی جانان نمی دانم



مثال بر که ای بودم پر از خشکی پر ازوحشت

تو باریدی و سبزم من ، دگر باران نمی دانم



#حسان از رنگ چشمانت به این آیین مسلمان شد

سجودم قبله دستت ، تو گو ادیان نمی دانم



گزینش کرده ام نَبْوَد به غیر از تو مَهی برتر

شما بگزیده ام خوبا ، دگر خوبان نمی دانم



شبیه جای یک‌ مُهری پر از پیشانی مومن

نمایان گشته آن عشقت تو را پنهان نمی دانم



که از هربهتری بهتر، وَ از هر دلبری دلبرتری

دلبر، که غیر از حضرتت پاکان نمی دانم



بگویم رازی از دل بشنوی «مه جان»، که ،

قبل از تو بُدَم جانان ولی این سان نمی دانم



همان حبل المتینی وعده ی خوب خدایی

غیر تسبیح جمالت متنی از ایمان نمی دانم



نگاه جاذبت اکنون نشان رفته وجودم را

زده بر تاروپود من زده بنیان ، نمی دانم



اگر معیارِ دل باشی ، اگر سنگ ترازویت

بُوَد ارزش ،کسی در شهر ما انسان نمی دانم



همه مِهرت نمادی از خدا باشد بخندی زلف

خود در ره رها داری، کسی گریان نمی دانم



دو دستت معجزی باشد پر از عهد و اُخوَّتها

که والا تر از آن عهد و از آن پیمان نمی دانم



سخن کم گفته ای جانا ولی امر به دل دادی

که من بهتر از آن دستور و آن فرمان نمی دانم



اگر شرحی نویسم از مصیبت های بعداز تو

خدا داند کتابی غیر از این عنوان نمی دانم



مبادا آیدم روزی بری از شهر دل ما را

به بوی زلف رهدارت، که من یاران نمی دانم



چه گویم بهرشان از تو بگویم ترک دل کردی

بترسم منکرش گردند و این رحمان نمی دانم



بیا بر عهد و پیمان و همان سِرُ و قرارت، مان

که این بودن به غیر از حضرت یزدان نمی دانم


#حسان

1400/7/3

پیشنهاد میکنم بخاطر نوع ضبط صدا با هندزفری گوش کنید

@Razedelema

@monajat124