سروش یا داوری؟ بخش پنجم سروش با نوشتن کتاب «نهاد ناآرام جهان | رضا داوري اردكاني
سروش یا داوری؟ بخش پنجم
سروش با نوشتن کتاب «نهاد ناآرام جهان» چراغ سبز نخست خود را به ارباب قدرت نشان میدهد. او در این کتاب از عدم فراگیر شدن نظریه حرکت جوهری ملاصدرا شکوه میکند و آن را همسنگ نظریه جاذبه عمومی نیوتن و همچنین نظریه نسبیت عام انشتین ارزیابی میکند. این کتاب علیرغم اینکه به چشم مطهری خوش مینشیند، به مذاق رهبر انقلاب اسلامی هم خوش میآید و امام خمینی به عنوان فقیهی که سخت وابسته آراء و نظرات ملاصدرا است، رساله صدرایی سروش را تحسین و خود سروش را مورد تفقد خویش قرار میدهد. سروش در توجه به ملاصدرا، توتالیترترین و خطرآفرینترین بخش اندیشه او را مطمحنظر قرار میدهد. بخشی که با توصیه به یک نابگرایی، در پی یک گزینشگری مبسوط و کشف یک کیمیا برای حل تناقضات دینی و دنیوی است. با این چشمانداز میتوان از مکتب فکری متعالیه، رویداد سیاسی انقلاب اسلامی و حرکت روشنفکری اصلاحطلبان دینی نظیر سروش به عنوان سه ضلع مثلثی یاد کرد بیوقفه با کنار گذاشتن اصول عقلی تامل در سرشت امور، راه را برای ترکیبات و ابداعات خودسرانه کوبیده و آینده نامعلومی را برای ایران رقم زدهاند.
اما ملاصدرا برای سروش منبع خیر نیز بود و او را به طبقات بالای قدرت رسانید. اگر کتاب نخست سروش، او را به عنوان چهرهای آیندهدار در مسیر انقلاب اسلامی معرفی میکرد، کتاب دوم جایگاه او را به عنوان متفکری آیندهدار در سیستم جمهوری اسلامی تضمین میکرد. سروش که از این جایگاه مسرور بود، کتاب بعدی خود را با روحیهای به مراتب بالاتر منتشر کرد. «علم چیست؟ فلسفه چیست؟» کتاب بعدی سروش بود که این بار به مقصد تجهیز انقلاب اسلامی به ادوات فکری و ایدههای نظری در برابر مخالفان تئوریک خود نوشته میشود و در آن حفاظت فکری از «شجره طیبه جمهوری اسلامی» مطمح نظر نویسنده قرار میگیرد. عبدالکریم سروش از سوی امام خمینی به عنوان جوانترین عضو ستاد انقلاب فرهنگی منصوب میشود و جایگاهی رسمی پیدا میکند. پس از وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، مصممتر از همیشه و برای اینکه «دانشگاهها عطر و بوی اسلام بگیرند» آثاری نظیر «دانش و ارزش»، «علم و ایمان» و «ایدئولوژی شیطانی» را مینویسد.
او سپس هوادار پوپر و ناقل اقوال او میشود و سردمدار گروهی میشود که لیبرالیسم را در پیوند با اسلامگرایی میخواهند. وقتی صدای اعتراض داوری اردکانی مبنی بر اینکه دین با هیچیک از ایدئولوژی¬ها جمع نمی¬شود و نباید به ایدئولوژی تبدیل شود بلند میشود، شدیدترین حملهها از سوی امثال گنجی به عنوان دنباله مطبوعاتی عبدالکریم سروش در فضای سیاسی ایران خطاب به داوری سامان داده میشود. به نظر میرسد مقاله «فیلسوف حکومت استثنائی اسلامی» نیز تلاشی مجدد برای به سکوت واداشتن داوری و مهمتر از آن تمهید مقدمات به اصطلاح نظری برای بازگشت به وضعی است که روشنفکران دینی متفکران قوم بودهاند. چیزی که روزنامهنگار اصلاحطلب از آن غلت ورزیده این است که اگر داوری اردکانی مدافع انقلاب بود، این دفاع رنگ فلسفی داشت و نه سیاسی و فیلسوف ما نمیتوانست همانند سروش وابستگی سیاسی داشته باشد. به همین مناسبت او نمیتوانست معلم و یا ایدئولوگ انقلاب اسلامی باشد. به همین مناسبت تا اطلاع ثانوی لقب ایدئولوگ انقلاب اسلامی و معلم انقلاب فرهنگی در اردوگاه روشنفکری دینی منحصر است.
@rezadavariardakani