رمان گلبرگ های زخمی (کانال رسمی) یاسمین بانو

2022-08-20 13:04:13 آنقدر دوستت دارم که
یادم نمی آید از کجا شروع شد
داستان ما نه شروع دارد و نه پایان ..
تو یکهو پایت را
همان جایی گذاشتی که باید میگذاشتی
دیگر هم از من نپرس تا کی دوستم داری...
مگر میشود جلوی راه اقیانوس ها را بست؟
مگر میشود جلوی خورشید
چیزی قرار داد که دیگر نتابد
برای دوست داشتن های من
هیچ پایانی وجود ندارد
اگر تو نباشی و حتی اگر
تو نخواهی این نویسنده
داستان خودش را مینویسد! :)

#یاسمین_بانو باز کردن / نظر دهید

2022-08-13 15:18:26 پارت اول بخونید نظر بدین باز کردن / نظر دهید

2022-05-04 08:59:53 تو در درونم غوغایی برپا کردی حسی ناب حسی نهفته حسی سرشار از عشقی کهنه ولی با بوی تازه زندگی
#یاسمین(بانو)
╭─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─╮
@asheghane_delneveshte
╰─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─ باز کردن / نظر دهید

2022-05-04 08:59:47 ‍ ‍ زندگی برگی گل با رنگ های سیاه و سفید
سفید سرشار از شادی
سیاه سرشار از بدی
ایا تو سفید را می خواهی یا سیاه را ؟
نه این جا در این زمان نقش ما بازیچه روزگار است و بس

#یاسمین(بانو)
╭─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─╮
@asheghane_delneveshte
╰─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─ باز کردن / نظر دهید

2022-05-04 08:59:34 شبی که چشم هایت مرا افسون کرد، شب مرگ من بود؛ مرگ قلبم، مرگ وجود خاکستر شده ام!
قلبم را تو شکستی؛ تو ای تنها مرد غریبه ی قلبم، هنوز صدای شکستنش کر می کند گوشی را که بشنود!
حالا بیا، بیا و مرحمم شو، شاید زخم های ریز و درشتی که وارد کردی التیام یابد، بیا ای عشق پاکِ ناتمام من!

#یاسمین_بانو
طراح.آسمان
╭─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─╮
@asheghane_delneveshte
╰─┅═ঊঈ ঊঈ═┅─ باز کردن / نظر دهید

2022-05-04 08:59:19 باز کردن / نظر دهید

2021-12-25 17:23:03 ‹ حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند! › باز کردن / نظر دهید

2021-12-24 12:17:39 ترسم از آدم هاییه که مثل
تاکسی باهات برخورد می کنن!

آدم هایی که بی هوا
وارد زندگی میشن،
با عجله حرف از دوست داشتن
می زنن و برای پیش رفتن
شتاب دارن ...

لعنتی ها می خواهن فرار کنن،
می خواهن فراموش کنن؛
و وقتی هم می بینن به اندازه
کافی دور شدن،

بی مقدمه میگن :
ممنون، پیاده میشم !


یاسمین بانو باز کردن / نظر دهید

2021-12-24 12:00:26 کاش همه ی زن ها
مردی را داشتند که عاشقشان بود...
مردی که حرف هایشان را می‌فهمید
ظرافتشان را به جان می‌خرید
و روزانه چند وعده؛
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف می‌کرد...

و کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند...
که به آنها تکیه می کرد و قبولشان می‌داشت

آن وقت جهانمان پر میشد
از زنانی که پیر نمی‌شدند،
مردانی که سیگار نمی‌کشیدند،
و کودکانی؛
که انسان های سالمی می‌شدند !


#دڪتر_انوشه باز کردن / نظر دهید