«آخرش چی میشه؟» با سفیر محترم فرانسه در تهران | ۱۷ اردیبهشت ۱ | صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam
«آخرش چی میشه؟» با سفیر محترم فرانسه در تهران | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
هیچوقت تصور نمیکردم سفیر کبیر معزز ممالک محروسۀ بلاد فرانسه، همانند هموطنان خودمان در شگفت از آیندۀ ایران و با پرسش «آخرش چی میشه؟» روبرو باشند. اما اشتباه میکردم.
جناب سفیر هفتۀ گذشته بنده باتفاق دکتر بابک ابراهیمی، همکارم در دانشگاه را بصرف ناهار دعوت کرده بودند. سر و وضع دکتر ابراهیمی با فکل کروات و کتوشلوار ست، کاملاً به دیپلماتها میماند و من شبیه کیفیاش.
گفتگویمان با عنوان کتاب جدید من: «چرا شما را نمیگیرن؟» و «آخرش چی میشه؟» شروع شد. سفیر پرسیدند «واقعاً آخرش چی میشه؟»، گفتم «فقط حضرت حق میدانند آخرش چی میشه». سفیر با تعجب پرسیدند «پس شما در کتابتان چه نوشتهاید؟» گفتم پاسخ من بیشتر "چه نخواهد شد" است تا "چه خواهد شد." ادامه دادم «بسیاری از ایرانیان بواسطۀ احساس نارضایتی از نظام، دلشان میخواهد که نظام سرنگون شود و من سعی کردهام نشان دهم چرا علیرغم امید و آرزوی آنها، این اتفاق نخواهد افتاد».
سفیر پرسیدند: «یعنی واقعاً شما فکر میکنید ایران آبستن حوادثی در آینده نمیباشد؟ خیلی از هموطنانتان با شما همعقیده نیستند». گفتم «کاملاً درست میفرمایید، ولی من نمیتوانم محض خوشایند آنها چیزی را بگویم که به آن باور ندارم». سفیر پرسيدند «ولی خیلی از ایرانیها، بخصوص جوانان، با شما همعقیده نیستند و یکسری تغییر و تحولات را اجتنابناپذیر میدانند. شما ظاهراً اینگونه تصور نمیکنید؟»، گفتم «بخش عمدهای از آن باورها نه از روی تجزیه و تحلیل سیاسی، بلکه ناشی از بغض و کینه نسبت به نظام است. به باور من، مادام که رهبری زمام امور را در دست دارند، آن تغییر و تحولاتی که بسیاری امید و آرزوی آنها را دارند، اتفاق نخواهد افتاد. اولاً ایشان بر اوضاع کشور کاملاً مسلط هستند. ثانیاً، تمامی ارکان قدرت و اداره کشور تحت امرشان است. ثالثاً اینکه ایشان باوری به لزوم تغییرات ندارند». سفیر پرسیدند «پس چگونه است که بسیاری از ایرانیان اینقدر با اطمینان صحبت از تغییر نظام میکنند؟»، گفتم «یک شباهت جالبی میان نظام و مخالفینش وجود دارد که خلاصهاش اینست که هر دو به مطالبی که میگویند، بیشتر خودشان باور دارند تا مردم. هر از چندی حادثهای در ایران اتفاق میافتد و اپوزیسیون جانی تازه میگیرد و میروند بدنبال براندازی. بعد هم آبها از آسیاب میریزد و اوضاع آرام میشود تا حادثۀ بعدی»