Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۱۴۷ ضر | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۴۷
ضربان قلبمو تودهنم حس میکردم
انقدر از گوشه ی پنجره نگاه میکردم که مطمعن بودم منو نمیبینن

یکیشون رفت سمت روشنک
وای خدایا نکنه بلایی سرش بیارن....
یچیزی ازش پرسیدن روشنک جواب داد و به راهش ادامه داد

اون دونفر هم یچیزی به هم گفتن و دوباره سوار شدن
دوباره دلم پیچید و همه ی استرس وترسمو بالا آوردم

نمیدونم چقدر همونجا موندم اما باصدای در به خودم اومدم
روشنک صدام کرد
سریع بلند شدم و درو براش باز کردم

پلاستیک خریداشو آورد داخل و نگران گفت
-...سایه دونفر جلوی در سراغ تورو میگرفتن
هینی گفتم و درو پشت سرش بستم و قفل کردم

+...یعنی چی؟
روشنک هم مثل من رنگش پریده بود

-...یه ماشین مشکی جلوی ساختمون پارک شده تارفتم بیرون دونفر جلومو گرفتن نشونی تورو دادن و گفتن دیدمت یانه منم گفتم نه


لبمو گاز گرفتم و همونجا کنار در سقوط کردم چطوری از دستشون خلاص شم
نگاهی به روشنکه ترسیده کردم
بخاطر من اونم تودردسر افتاد

ده دقیقه ای هیچکدوممون هیچ حرفی نزدیم یهو روشنک بلند شدو گفت
-...فهمیدم
گیج نگاش کردم و گفتم چی ؟
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709


Join t.me/saraa_novell