زن و مرد در ایران، در برابر یکدیگر، یک درماندگی عجیب دارند. دو بیگانهاند. از هفت سالگی میانشان دیوار بود. طبیعی است که در رابطههاشان امروز اینطور گرفتارند. ازدواج که هیچ، در انواع دیگر روابط، در دوستی و رفاقت هم ماندهاند. نابلد و ناتوان و سرگردان. میتوانی ببینی. حدود گم شده. اندازهها از دست رفته. همان حکایتِ اتاق تاریک و فیل است: تو زنی؟ تو مردی؟ تو کیستی؟ تو چطور هستی؟ تو چه چیزی هستی عزیزم؟ نمیدانم.
مشکلاتِ ما صرفا اقتصادِ بد نیست. فراتر است و بخشیاش مرتبط با روزگار مدرن است. البته اقتصاد، فرهنگ، سنت، سیاست و مختصات زمانهی مدرن، چنان در هم مخلوطاند که دقیقا نمیدانی چه چیز، ریشه در چه چیز داشته. مراقبت کن.
معین دهاز