Get Mystery Box with random crypto!

#ارسالی از یک دکتر هموطن فکر می کردم در آستانه پنجاه و یا ش | تهران صدای مردم ایران

#ارسالی از یک دکتر هموطن

فکر می کردم در آستانه پنجاه و یا شصت سالگی خیلی چیزها را می‌فهمم. اما تازه دیروز پی به جهل خویش بردم. روز گذشته ماشینم را کمی دورتر از یک سوپر‌مارکت برای خرید پارک کردم.
هنگامی که از ماشین پیاده شدم پسر بچه‌ی حدودا ۶ تا ۷ ساله‌ای بسته‌ای آدامس را برای فروش به طرفم گرفت. پول نقد همراه نداشتم و نخریدم. وارد سوپر مارکت شدم.

پسرک رنگ پریده کمی کنار پیاده رو راه رفت و با هر عابری برای فروش آدامس ها صحبت کرد. کسی چیزی نخرید. رفت و روی لبه‌ی باغچه‌ی مقابل سوپر نشست. من که از داخل سوپر نظاره‌گر بودم با خودم گفتم یک کیک و آب میوه برایش بخرم. چیزی که اغلب در ماشین برای کودکان کار می گذارم.

در یک لحظه تصمیم دیگری گرفتم. پسرک را به داخل فروشگاه آوردم و گفتم هر چه دوست داری به حساب من بردار. گقت هر چی میخوام؟! گفتم بله.
رفت داخل ردیف‌ها و چند دقیقه بعد برگشت.
فکر می‌کنید چه برداشته بود؟؟!!

یک رب کوچک، یک روغن کوچک، نخود و لوبیا و سویا. از هر کدام یک بسته! پنجه‌ی بغض آن چنان گلویم را فشرده بود که نتوانستم حرفی بزنم. فقط رب و روغن را از دستش گرفتم و اندازه‌ی بزرگ‌ترش را برداشتم.

همیشه فکر میکردم فقر را می‌شناسم و کودکی را! در نظر من رویاهای کودکانه همیشه قدرت داشتند و می‌اندیشیدم کودک همیشه کودک است‌! و رویاها و خواسته‌هایش از هر چیزی قوی تر!

دیروز فهمیدم که لفظ "کودکان کار" چقدر نامناسب است. فقر خیلی زودتر از آن که این فرشته‌های معصوم وارد دنیای کار شوند کودکی‌شان را بلعیده است! من گفته بودم هر چه دوست داری! و او مثل یک مرد نان‌آور فقط به مایحتاج خانواده اندیشیده بود!

حتی لب‌های کوچک خشک رنگ‌پریده اش را به یک آب میوه میهمان نکرد!
گفتم بیشتر بردارم می‌توانی ببری؟ پاسخش این بود: من خیلی قوی هستم. راست می‌گفت خیلی قوی بود. شاید هم فقر خیلی قوی بود!

خیلی خیلی قوی‌تر از رویاها و خواسته‌های کودکانه. من یک دکتر این سرزمینم. آنچه از رنج و درد و غصه بود در این سالها از بیمارانم دیده و شنیده بودم! ولی در ذهن من رویای کودکی همیشه قوی و زنده بود که آنهم در این "قحط‌سالی" مرد و پژمرد!

می‌خواهم به جای تهنیت نفرین بفرستم! نفرین و نفرین بر دست‌های بزرگ و مغزهای تهی که این حجم از فقر و فلاکت و بدبختی را بر قلب بزرگ فرزندان کوچک سرزمینم "سرزمین شعر و عشق و آفتاب" تحمیل کرده اند...


در انتظار اخبار و گزارشات شما در آیدی زیر هستیم

@saeedAlvand21

@sedaye_mardomeiran
@kooshaliahmad