Get Mystery Box with random crypto!

seymare

لوگوی کانال تلگرام seymareweekly — seymare S
لوگوی کانال تلگرام seymareweekly — seymare
آدرس کانال: @seymareweekly
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 425
توضیحات از کانال

seymare weekly
کانال رسمی هفته‌نامه‌ی منطقه‌ای سیمره
اینستاگرام : seymare_
پیام‌نگار:seymare83@yahoo.com
تارنما:www.seymare.com

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-28 13:22:52 https://seymare.com/?p=14104
30 views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 12:36:09 ‍ کنده ی نیم سوز

#محمد_حسین_آزادبخت

دوسه روز است که بسیاری از دوستانم در دنیای مجازی بسته ی سیاهی را برایم می فرستند، بسته را که باز می کنم، اندوه های فرو خورده ی کهنه ای می بینم که در لابلای این بسته گره خورده است.
گره ها را که باز می کنم آرزوهای سوخته ای را می بینم که به تاراج سال های سیاه رفته اند .خاکستر آن سوختن ها انگار بر سر تا پای قامت خمیده ی ژنده پوش آوازه خوانی رها شده در خیابان ریخته است .

لابد این ژنده پوش عمری است در زیر پوست شهری موهوم می لولد، شهری که از آن او نیست ،شهری که انگار به تسخیر سیاهی و تیرگی در آمده است؛ چراغ‌های شهر کم سو هستند . هیچ چراغی او را به سوی خود فرا نمی خواند تا سر بر بالینی نرم بگذارد .او به آستان دریچه ای در شهر که اندکی نور از آن می تراود ، پناه آورده است تا از ته دل و با تمام توانش رنجی را که بر او رفته است، فریاد بزند .

ژنده پوش لابد شهر را با ازدحام آزار دهنده اش ، لانه ی زنبورها می بیند که ساکنان آن در رفتن و آمد ن های مداومشان. وز و وز می کنند ، زنبور هایی که عسل به کندو نمی آورند . آن ها فقط بلدند ، نیش بزنند و زهر بریزند و دوباره نیش بزنند .

می گویند این #ژنده_پوش مرد محترمی از اهالی #هرسین بوده که متاسفانه اخیرا چشم بر این جهان پر از رنج فرو بسته است، به روایتی دیگر می گویند هنوز در جدالی بی امان با سرنوشت دشوارش می جنگد.
او یکی از عاشقاته ترین تراته های #حسن_زیرک را انتخاب کرده و با تمام وجودش آن را می خواند .

چه رازی در این صدای جادویی هست که همه را حیرت زده کرده است .این روزها صدها هزار بار این صدا شنیده شد تا صد ها هزار قلب را تسخیر کند ،چه درد مشترکی در این آوای حزن انگیز نهفته است که همه دل به آن می سپارند ؟
شاید این ژنده پوش #کنده_نیم_سوز باز مانده ای از آتش عشقی است که گوهری در او بر افزوخته که با بد فرجامی رهایش کرده است .

به ترجمه ی بسیار مناسبی از ابیاتی که این ژنده پوش می خواند، دست یافتم تا بدانم تمنای او از هستی چیست .باری دیگر صدایش را می شنوم و در غوعای درونش گم شوم.

@seymareweekly ⁠⁠⁠⁠⁠
92 views09:36
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 08:53:24 کاریکلماتور(۴)


صافی لرستانی


خورشيد از حسادت، با عجله بوسه‌ي شبنم را از صورت گل پاک کرد.

زندگی در قفس، پرنده را قانع کرد که بال‌هایش تنها برای بال بال‌بازی است.

فقر واگیردار به دیار دشواری‌ها مهاجرت کرد.


کویر، همه‌ی خورشید را به آسمان پرتاب می‌کند.

گردنه، از پیچ و تاب جاده سرگیجه گرفت.

آسمان، دوربین مداربسته‌ی زمین است.


وقتی پاییز جنازه‌ی گل‌ها را بر دوش می‌کشید، باد هم برایشان مویه سر می‌داد.


متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید: https://seymare.com/?p=14093


همواره‌ی روزگار با #سیمره جاری باشید! https://t.me/seymareweekly
52 views05:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 08:51:58 مدعیان تعارض منافع در راه و شهرسازی؛
رطب خوردگان عصر ما


سعید بارانی


در دوره‌ی هفتم هیئت‌مدیره‌ی سازمان‌های نظام مهندسی ساختمان استان‌ها و در زمستان سال ۹۶ با بخش‌نامه‌های وزیر وقت راه وشهرسازی(جناب آخوندی) موضوعی خاص در ادبیات حقوقی و فنی، آن هم بیش‌تر در حوزه‌ رو به زوال مهندسی به نام تعارض منافع یا به عبارتی تضاد منافع آشکار شد.


موضوعی که کپی‌برداری ناقصی از ممالک توسعه‌یافته برای ایرانِ در خاورمیانه پر از تضاد، تناقض و رانت بود. مسئله بر روی کاغذ زیبا می‌نمود اما کار ساده نبود و ‌آن‌چه را وزیر پیشین بیان می‌کرد، بخشی از مسئله‌ بود که فقط گریبان بخش کوچکی از جامعه‌ی مهندسی را می‌گرفت که کم‌ترین تأثیر را در تعارض منافع داشتند. موضوعی کلان که برای پیش‌گیری از فساد و ناکارآمدی در ساختار یک کشور ضرورت می‌نمود و پرداختن و دمیدن روح قانون در آن و ایجاد سازوکار مناسب و پاسخ‌گو برای آن باید از قبل‌ترها آغاز می‌شد که متاسفانه دیر به آن پرداخته شد، هرچند شروع و مقدمه‌ی آن نهایتاً لازم و واجب بود.


نکته‌ی جالب‌تر در حوزه‌ی بزرگ مهندسی این بود که خیلی‌ها نیّت وزیر پیشین را خوش نمی‌دانستند و در مجموعه‌ی تحت امر ایشان نیز زیاد وقعی به آن نمی‌نهادند. به هر روی، این‌که جایگاه‌ها و وظایف رسمی و حتا غیررسمی در جامعه‌ي فعلی ایرانی و در بخش‌ها و مباحث گوناگون دارای تعارض منافع گسترده‌ای است، تردیدی در آن نیست؛ ‌اما نوع تعریف مسئله، راه‌کارهای پاسخ به آن، به شعور رساندنش، پذیرش واقعی در نزد متولیان و مسئولان حاکمیتی و دولتی خود قصه‌ی پرغصه‌ای است و این‌گونه نبوده و نیست که با ورود به قسمت‌هایی از یک تشکیلات حرفه‌ای و مردم‌نهاد به نام سازمان نظام مهندسی ساختمان، موضوع ختم به‌خیر شده و حل و فصل شود.


مهندسان و سازمانشان در ایران کوتاه‌ترین دیوار در مباحث عملکردی هستند و چون آن‌چنان مستقل از نهادهای حاکمیتی نیستند و از سنبه‌ی رانت دولتی بهره نمی‌برند به‌حق و ناحق در گوشه‌ی ‌رینگ مسئولیت‌ها گرفتار شده و می‌شوند. این در حالیست که طبق قوانین مسئولیت‌ها و وظایف متولیان حاکمیتی و دولتی مانند وزارت کشور در قالب معاونت‌های عمرانی و به صورت نهاد عمومی در شوراهای شهر و شهرداری‌ها و وزارت راه و شهرسازی و اداره‌کل‌های استانی به عنوان مدعیان و متولیان اصلی حاکم بر مقوله‌های اساسی و چند لایه مسکن، ساختمان، شهرسازی و مهندسی، باید نقش‌آفرینی اصلی را در مسئله‌ی پیچیده تضاد منافع داشته باشند.

متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید: https://seymare.com/?p=14091


همواره‌ی روزگار با #سیمره جاری باشید! https://t.me/seymareweekly
47 views05:51
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 08:49:34 فلسفه‌ی ملال


مرتضا ادیب


در این نوشته‌، قصد دارم به معرفی مختصر کتابی عمیق و کم‌حجم بپردازم. کتابی با عنوان «فلسفه‌ی ملال» از لارس اسونسن با ترجمه‌ی افشین خاکباز. پرسش مرکزی این کتاب، پرسش از ملال است.


کتاب حول سه پرسش ملال چیست؟، چرا به‌وجود آمده است؟ و راهکار حل آن چیست؟ سامان پذیرفته است:
نویسنده، ملال را بیماری فراگیر روزگار معاصر می‌داند. او ملال را ناتوانی در گذران وقت می‌داند. دلیل ایجاد ملال را تهی‌بودگی و غیبت معنا در زندگی برمی‌شمارد و برای رفع ملال، کار کردن و خلقِ معنایی شخصی را پیشنهاد می‌دهد.

نویسنده هم‌چنین، ملال را به ملالِ موقعیتی و ملالِ وجودی تقسیم می‌کند. ملال موقعیتی را می‌توان با تغییر موقعیت و شرایط، رفع کرد، اما، ملال وجودی، همواره گریبان‌گیر متفکران است.


اسونسن در فصل اول، ملال را به عنوان مسئله جهان مدرن تحلیل کرده و نسبت آن را با فلسفه، معنا، کار و مرگ بررسی می‌کند. در فصل دوم، با بهره‌گیری از ادبیات، به‌ویژه رمان مدرن، به تشریح بیش‌تر مسئله ملال می‌پردازد. در فصل سوم، هستی‌شناسی ملال را از نظر هایدگر تحلیل کرده، و در فصل آخر، اخلاق ملال را واکاوی می‌کند.


متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید: https://seymare.com/?p=14089


همواره‌ی روزگار با #سیمره جاری باشید! https://t.me/seymareweekly
43 views05:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 08:44:56 آتش دودستگی ‌بهره‌ای جز خون و خاکستر به‌جا نمی‌گذارد


ماشا اکبری


کدخدا کَمَرخان کم کَسی نبود. کلکسیون کمالاتش کامل بود. به تنهایی قبیله‌ای بود، از آن‌هایی که در باره‌اشان پشت بنز خاور، می‌نویسند:«قبیله یعنی یک نفر!» دست خدا یاری کرده و به آن‌چه خواسته، رسیده بود. هم فرزند داشت هم هنر. فرزند پدر بود و زاده‌ی هنر. «بِلور»۱ را زیبا می‌نواخت. وقتی نی چوپانی را به لب می‌بُرد، جماد و نبات و نَفَس لب فرو می‌بستند. مجلس آرا بود و متین. مورد اعتماد مردم و مورد اقبال دولت.


هرچه از مال و حال خواسته بود خدایش داده بود. آن‌موقع که هنوز خرمن‌کوب باب نشده بود، چهارده قاطر سه روز و سه شب برایش می‌چرخیدند و خرمن می‌کوفتند. پنج «گایار»۲ هرکدام پنج روز باید کار می‌کردند تا یک «وِرْدْ»۳ از زمین‌هایش را شخم بزنند. صدای تَق تَقِ مکینه‌اش تا نیمه‌های شب بلند بود و گندم و حاصل مردم را تبدیل به آرد و «هُروش»۴ می‌کرد. دَه به یک مزد مکینه‌اش بود. خرج «لوئینه»۵ به در. دو زن داشت و سیزده فرزند. از خیربانو هشت فرزند و از خاص‌بانو پنج بچه. کُچِک ارشد اولاد خیربانو بود و کوهزاد مهتر بچه‌های خاص‌بانو.


روزگار رام و ایام به کام کمرخان بود تا وقتی که بچه‌ها کوچک و کوچه‌گرد بودند و همسران همدل و همراه. بچه‌ها که بزرگ و بالغ شدند بلا و بلوا عیال کمرخان را گرفت. خاصی و خِیره رخت رامی و آرامی از تن درآوردند و جلیقه جنگ و جدل پوشیدند. هراس هوو دست از سر هیچ‌کدامشان بر نمی‌داشت. مادرها که ملال پیدا کردند، بچه‌ها هم مهر و میل برادری و خواهری را فراموش کردند. کم‌کم بین بچه‌ها «پِتْ پَتْ»۶ شروع شد. این یکی به آن دیگری پرخاش کرد. آن دیگری چنگ به صورت این یکی کشید.


یکی گفت کم است. دیگری گفت زیاد است. این گفت چرا؟ آن گفت چون؟ کمرخان کم آورد. آدمیزاد است و شیر خام، شیر خام کمرخان را خام کرد و به جای آن‌که فکری به حال آینده و عیال خود بکند، اهل و عیالش را دسته‌بندی کرد! فرزندان خیربانو شدند «لُوئن»۷ خِیره و بچه‌های خاص بانو شدند لوئن خاصی. برای هر لوئن صفتی ساخت و برای هر خانواده خصوصیتی. خوب‌ها و بدها راه انداخت. بعضی را عزیز کرد و برخی را بی‌عزت. با کُچِک گرم گرفت تا کوهزاد را بچزاند! خنده‌اش را از خاصی دریغ کرد تا خیره را راضی نگه دارد.


متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید: https://seymare.com/?p=14087


همواره‌ی روزگار با #سیمره جاری باشید! https://t.me/seymareweekly
42 views05:44
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 08:03:37
سیمره جاری شد...

سیمره 632 جاری شد


ششصد و سی‌ و دومین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی منطقه‌ای سیمره روز پنج‌شنبه (6 اَمرداد 1401) چاپ شد و روی پیش‌خوان دکه‌های مطبوعاتی قرار گرفت.


این شماره در بردارنده‌ی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
اگر دردم يکي بودي چه بودي/ تیتر یک/ صادق سیفی
قشـنِ قُــدو/ سرمقاله / ماشا اکبری
به کجا چنين مشوش!/ یادداشت/ مهرسا میردریک‌وند
خام‌ها و پخته‌ها / یادداشت/ حمزه فیضی‌پور
فرهنگ و ادبيات عامه‌ در معرض نابودي است/ یادداشت/ فرهنگ عامه/ فرامرز محمدی
نقش اساسي و کليدي گوگرد معدني در کشاورزي / یادداشت/ امیرعباس زارعی
رژيم غذايي براي چربي خون بالا/ یادداشت/ علمی/ عصرایران
روزهاي دوشنبه(نگاهي به «سفرنامه‌ي تاجيکستان») بخش سوم /یادداشت/ فرهنگی/ مرتضي ياوريان(بارمان)
ماجراهاي من و سياست(بخش شانزدهم و هفدهم)/ یادداشت/ علی گودرزیان
گذري بر شايسته‌سالاري و آسيب‌شناسي ناشايسته‌سالاري در سازمان‌ها / مقاله/ جامعه/ نادر آزادبخت و مهشید بهادری
کارتون: یاسر دلفان
و مطالب و اخبار خواندنی دیگر...

همواره‌ی روزگار با سیمره جاری باشید!
@seymareweekly
787 views05:03
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 09:40:21 https://seymare.com/?p=14078
75 views06:40
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 09:39:53 https://seymare.com/?p=14075
71 views06:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 09:39:24 https://seymare.com/?p=14066
69 views06:39
باز کردن / نظر دهید