2020-09-15 11:50:51
به هرکه دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هرکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر!
دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش گوارا است و پیوندی از سر نابینایی.
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت ِ روشن و زلال.پیوندی خودآگاه.
عشق بیشتر ازغریزه آب میخورد وهرچه ازغریزه سرزند بی ارزش است ودوست داشتن
از روح طلوع می کندو تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن
اوج میابد.عشق در غالب دلها و شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی میشود و دارای صفات
و مظاهر مشترکی است اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح
رنگ میگیرد.و چون روح ها بر خلاف غریزه ها هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعمی و
عطری ویژه خویش داردمی توان گفت که به شماره ی هر روحی «دوست داشتن»ی نیز هست.
دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس
را به گونه ای دیگر می بیند . عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است اما دوست داشتن آرام
و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .عشق جوششی ست یک جانبه است به معشوق نمی اندیشد
که کیست یک خود جوشی ذات است و از این رو همیشه اشتباه می کندو در انتخاب به سختی میلغزد
و یا همواره یک جانبه می ماند و گاه میان دو بیگانه نا همانند عشق جنون است و جنون چیزی جز
خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست ؛ اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل
فرا تر میرود و و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین بلند می کند و با خود به قله ی اشراق میبرد .
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در دوست
می بیند و می یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی و قوی است ؛
بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن؛ عشق بینایی را می گیرد و
دوست داشتن میدهد. عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نا مطمئن و دوست داشتن
لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار از اطمینان. عشق همواره با شک آلوده است و
دوست داشتن سراپا یقین است و شک نا پذیر .از عشق هرچه بیشتر می نوشیم سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هرچه بیشتر تشنه تر. عشق نیرویی است در عاشق که او را به دنبال
معشوق می کشاند و ...
دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد. عشق تملک معشوق
است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.
عشق غذا خوردن یک گرسنه است و دوست داشتن همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن ...
عشق گاه جابجا میشود و گاه سرد می گرددو گاه می سوزاند. اما دوست داشتن از جای خویش؛
از کنار دوست خویش بر نمیخیزد؛ سرد نمیشود ؛ که داغ نیست ؛ نمیسوزاند ؛ که سوزاننده نیست.
عشق رو به جانب خود دارد خود خواه است و خود پا وجود معشوق را برای خویش می پرستد
و میستاید ؛اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد دوست خواه است و دوست پا و خود رابرای
دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میان نیست .
عشق اگر پای معشوق در میان نباشد نیست اما در دوست داشتن جز دوست داشتن و دوست ؛
سومی وجود ندارد.
عشق به سرعت به کینه و انتقام بدل میشود و آن هنگامی است که عاشق خود را در میانه نمیبیند
اما از دوست داشتن به آن سو راهی نیست و هرآنکه دوست داشتن خوب میداند و خوب احساس میکند
خود را در میانه نمی بیند به سرعت و به سادگی به فداکاری و ایثاری شگفت و بی شائبه و بزرگ
و پر شکوه و ابراهیم وار بدل میشود و در این هنگام است که خود را که دیگر نیست و نمیتواند باشد
در آیینه ای که دوست دارد لکه ای می نامد ... و دستور می دهد :
آن لکه را از روی آیینه پاک کن !
آری دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلند ترین قله عشقهای بلند
پایین نخواهم آورد ...
@shaaaeraneh
382 views08:50