409 -به هر برزنی در دبستان بُدی / همان خانِ آتش پرستان بُدی دا | یادداشت های شاهنامه خالقی مطلق
409 -به هر برزنی در دبستان بُدی / همان خانِ آتش پرستان بُدی داستان اردشیر ب409- میگوید: در محلهای یک دبستان بود و یک آتشکده. روشن است که همانگونه که درِ آتشکده به روی همۀ گروندگان دین زرتشت باز بود، دبستان نیز همۀ کودکان را میپذیرفت. به شرط آنکه پدر آنها توانایی مادی این کار را داشت و بدین کار علاقه مند بودو کودک هم از استعداد برخوردار بود. چون سواد آموزی اجباری نبود، وگرنه وجود یک دبستان در هر محله بیش از نیاز آن روزگار بود. گذشته از این طبقۀ نژادگان غالبا برای فرزندان خود آموزگاران خصوصی داشتند. همچنین باید تصور کردکه محل دبستان در نزدیکی همان آتشکده بودهباشد. چون بخش مهمی از درس کودکان با دین ارتباط داشت و شغل آموزگاری نیز بیشتر در نزدیکی همان آتشکده بوده باشد. چون بخش مهمی از درس کودکان با دین ارتباط داشت و شغل آموزگاری نیز بیشتر در دست موبدان رده پایین تر بود. البته چون سوادآموزی اجباری نبود، بیشک برخی پدران حتی با موجود بودن امکان مالی و استعداد کودک، فرزند خود را به علت مزد ماهیانۀ آموزگار به دبستان نمیفرستادند چنانک ناصر خسرو برای زمان خود می گوید (دیوان، ص 452): از غم مزد سر ماه که آن یک درم است، کودک خویش به استاد و دبستان ندهی.- ضمنا از آنجا که گفته است کودک و نه پسر، نمیتوان ادعا کرد که شامل دختران نمیگردد. یادداشت های شاهنامۀ فردوسی دفتر دهم ص ۱۸۵ جلال خالقی مطلق /پ