با یالهای بلند و سیاه
شیهه میکشد و خاک
تکان تکان گهواره را میجنباند
کوزهگر مشت میکوبد به آب
موج را به گور میبافد
و از پیراهن مادر فقط آفتاب میرود
کوبه میکوبد به در، تاریکی !
و سیاه میوزد چشمانش .
گاهی که مردمک
بر گونههایش میریزد
گاهی که مردمک به لبهایش میرسد
گاهی که مردمک
به خاک میریزد و گیسو برای شیون ، کم میآید
چه گریبان گشودهای دارد مادر
بیدها تاریک
پروانه تاریک
شب در دو سوی بال سنجاقک
خسته و خیس و منتظر
سپیده را در راههای دور تازیانه میزنند
تنی سپید میخواهم برای تازیانه
تنی سپید
کل میزند باد
گریه کن
کبوترِ تنها باد است !
و هزار سال اگر باشی
باز هم خواهد وزید
کوبه میکوبد به دروازه، تاریکی !
نی زار مینوازد
و روی صورت زخمی رودخانه
تصویر یک درنا
تا همیشه میپرد
نی زار مینوازد و
پرندهی باران دود میشود
نی زار مینوازد و
بیدها آرام
باد، آرام
پروانهای تاریک
بر شانههای اسب، آرام
«علی جهانگیری»
#آبادان_ تسلیت #آبادان_خرمشهر #ادبیات #شعر #شعرمعاصر #شعرسپید #شاعران_گرگان #گلستان
#علی_جهانگیری
@alijahangirichannel
@ali_jahangiri42