خبر: امام جمعه اصفهان در جمع اصحاب رسانه های زنجیره ای حکومتی | اصفهان جی
خبر: امام جمعه اصفهان در جمع اصحاب رسانه های زنجیره ای حکومتی
طباطبایی نژاد: بهترین صفت برای خبرنگار، امانتداری و راست‌گویی است!! راست بگین مگر این که راست گفتن ضرر داشته باشه! آن وقت دروغ بگین! ( معنای ضمنی)
امروز صبح طباطبایی نژاد با « اصحاب رسانه » ( منظور رسانه های زنجیره ای وابسته به سپاه و بسیج و حوزه و ... که وظیفه تبلیغات برای نظام و رفع و رجوع و ماست مالی مشکلات و پر کردن و اشغال فضای رسانه ای به نفع حاکمیت را بر عهده دارند) جلسه داشت. طباطبایی نژاد پس از مقدماتی دستور کار رسانه های مزبور را برایشان مشخص کرد! در رابطه با افسانه اشغال لانه جاسوسی بنویسید! در رابطه با جنگ ایران و عراق بنویسید حرفهای تبلیغاتی نظام را آن قدر تکرار کنید که به گفتمان تبدیل شود و با ترویج گفتمان آن را به فرهنگ تبدیل کنید.فرهنگ سازی وظیفه رسانه هاست. بهترین صفت برای نویسندگان و خبرنگاران، امانتداری و راست‌گویی است؛ گاهی ممکن است نقل مستقیم یک خبر بدون دخل و تصرف به ضرر جامعه باشد که در چنین مواردی می‌توان آن را نقل نکرد. اخباری که به سیاستهای نظام آسیب می زند منتشر نکنید! رسانه و قلم زدن کار خطرناکی است، در رابطه با آنچه می نویسید تعمق کنید!
نظر: اگر رسانه ها « مستقل» هستند و « رکن چهارم دموکراسی» هستند، چرا باید امام جمعه برایشان جلسه بگزارد و برایشان خط و خطوط مشخص کند؟! بگذریم که تمام این رسانه های حکومتی سازماندهی شده و طبق دستور و توجیهات عمل می کنند و این جلسه فقط یک نمونه از این توجیهات توسط شخص امام جمعه است. دقت کنید چه گفتمانهایی را توصیه می کند که تکرار و ترویج و به فرهنگ تبدیل کنید و « فرهنگ سازی » وظیفه رسانه است. پیشتر گفتیم که دیکتاتوری در جامعه ایران بسیار پیچیده تر از دیکتاتوریهای کلاسیک است که به سادگی اجازه هرگونه صدای مخالف را می بندند. در ج ا حتی گفتمان و فرهنگ به ظاهر مخالف یا متفاوت را هم خودشان تولید و ترویج می کنند. قریب به اتفاق گفتمانهای رایج در فضای رسانه ای و فضای مجازی اعم از گفتمانهای به ظاهر روشنفکرانه تا گرایشهای سیاسی و دوگانه سازی هایی از قبیل « مذهبی و غیر مذهبی» و « کهنه و نو» « خرافات و عقل» « ایرانی و غیر ایرانی» « نق زدن و توی سر مردم به خاطر جهل و خرافات و ترسو بودن و .... زدن به ظاهر با ژستهای چپ نمایانه» و و و و همه و همه ساخته و پرداخته و دست پخت همین اصحاب رسانه ای است که توسط نظام مدیریت و توسط امثال طباطبایی نژاد توجیه می شود. البته گاهی این گفتمانها چنان « مد روز» و « فرهنگ غالب» می شود که بسیاری ناخواسته تبدیل به ابزار تبلیغاتی نظام شده و عملا اهداف دیکتاتوری را پیش می برند. تشخیص گفتمان و فرهنگ درست و نادرست هم بسیار ساده است. هر گفتمانی و فرهنگی که خروجیش بی عملی به جای عمل، یاس و ناامیدی به جای انگیزش و حرکت، ترس و تسلیم به جای جسارت و اعتراض و برخاستن، نق زدن و بهانه گیری و طلبکاری به جای عشق به مردم و بدهکاری و شرمساری باشد همان گفتمان و فرهنگی است که سرچشمه اش امثال طباطبایی نژاد و جیره خواران تحت امرش می باشد. در حرفهای طباطبایی یک مورد به ظاهر متناقض هم به نظر می رسد. از طرفی اصحاب رسانه را به « صداقت» و « امانت» دعوت می کند و از طرف دیگر آنها را به « سانسور» و « حساب و کتاب» و « دروغ گفتن» توصیه می کند. اما این تناقض هم کاملا قانونمند است. از طرفی برای نظامی که پایه اش روی دجالیت و پارسا نمایی و زاهد مآبی چیده شده است، کارش بدون این تعارفات توخالی پیش نمی رود. از سوی دیگر ماهیت چند وجهی اهداف تبلیغاتی و محتوای متفاوت مسائل روزمره ای که با آن روبرو هستند اقتضا می کند که گاهی سانسور مطلق بکنندو گاه کاسه داغتر از آش بشوند. کاه سکوت بکنند و گاه با هیاهو چنان شلوغش کنند که صدای واقعی به گوش کسی نرسد. جایی دعوای درونی است و نباید برجسته و علنی شود و جایی دعوا با جناح مقابل است و باید هیاهو راه انداخت. گاه هدف ایذائی است وباید دود استتار راه انداخت تا سوژه اصلی پنهان شود و در برود و گاه موضوع انحرافی تا اذهان را از صورت مساله اصلی دور کند. خلاصه برای بسیجی جماعت تشخیص زمان درست برای آتش به اختیار یا آتش و حرکت به فرمان بسیار سخت و طباطبایی نژاد از آنها می خواهد که « تعمق» کنند و بی گدار به آب نزند و خلاصه شلنگ تخته نیاندازند و برای نظام هزینه درست نکنند. پیچیدگی دستگاه سرکوب و استبداد باعث می شود که مردم هم پا به پا پیچیده تر و آگاه تر شوند. مردم ایران دیگر به این سادگی ها بازی نمی خورند و گاه در مداری بسیار پیچیده تر این اصحاب رسانه و جیره خواران حکومتی را هم به بازی گرفته و به جایی می کشانند که شلیک به خودی کند. تا ظلم و استبداد هست، شطرنج دائما پیچیده شونده میان خدای آزادی با ناخدای استبداد هم ادامه دارد.
