Get Mystery Box with random crypto!

سیمرغ

لوگوی کانال تلگرام soozanbkhod — سیمرغ س
لوگوی کانال تلگرام soozanbkhod — سیمرغ
آدرس کانال: @soozanbkhod
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 519
توضیحات از کانال

سوزنی به خود سابق

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-06-28 00:23:09 یکی از دشوارترین موقعیت‌های زندگی زمانی است که دیدگاه سیاسی و جهان بینی اطرافیان با دیدگاه ما اختلاف شدید دارد. حفظ رابطه دوستانه و تعارفات خانوادگی با این قبیل اشخاص کار دشواری است. اما به عقیده من سخت‌تر از مراوده با اشخاصی که نظراتی کاملا مخالف ما دارند رابطه با افرادی است که هیچ نظری راجع به مسایل سیاسی ندارند. این افراد که به حزب باد هم مشهور هستند غالبا یک رونوشت بلامنازع و دقیق از والدین‌شان هستند. آدمهایی تکراری که الگوی زندگی چند نسل پیشین را بدون هیچ تغییر و خدشه‌ای ادامه می‌دهند. آدم‌هایی که تمام غایت زندگی‌شان خانه خریدن، ازدواج کردن، تولید مثل طبق جدول زمان بندی مامان و بابا، خریدن خانه‌ی دوم و انباشتن دارایی است. آدم‌هایی که مانند مجسمه‌های سنگی روبروی تلوزیون دراز می‌کشند از تلوزیون این‌وری اخبار اقتصادی را دنبال می‌کنند و از تلوزیون آن‌وری قِر خشکیده در کمر و چشمهایشان را برطرف می‌کنند‌‌. وقتی کنار این تیپ آدم‌ها قرار می‌گیرم به قدری حرف مشترک باهم نداریم که جمله‌ی "دیگه چه خبر" بارها بین‌مان رد و بدل می‌شود و هربار هم یک جواب کم رمق تکرار می‌شود : سلامتی خدارا شکر شما چه خبر؟ آدم‌هایی که وقتی ما از سیاست حرف می‌زنیم به ما پوزخند می‌زنند، ما را به ذکر خدا فرا می‌خوانند و می‌گویند سیاست را به اهلش واگذار کنید ( گویی تا کنون دست که بوده ) آدم‌هایی که راجع به چاله‌های عمیق اقتصادی و فرهنگی کشور هیچ نظری ندارند. اسامی کودکانشان ترکیبی دو بخشی است، یکی برای رضای خدا و یکی برای اینکه خدایی ناکرده فرزندشان در مدرسه و اجتماع طَرد نشود. آدم‌هایی که نه فیلم می‌بینند، نه کتاب می‌خوانند نه از حقایق جالب جهان اطلاع دارند. نه سوالات هستی شناسانه در فکر دارند. نه به تاریخ علاقه دارند. هنر اصیل و مترقی را خوار می‌شمارند و تمام ظرفیت عقلی‌شان صرفِ یافتن راهی برای تطبیق با اوضاع موجود است. زن‌هایی که تمامِ استعداد انسانی‌شان خلاصه شده در مربا گرفتن و ترشی انداختن و اتلاف وقت جلوی آینه، مردهایی که عضو سفید رنگ داخل جمجمه‌شان مانند اتومبیل‌شان بدون خط و خش است. آدم‌هایی که از وقایع جاری کشور سبک‌ترین و مضحک‌ترین‌ها را دنبال می‌کنند‌. آدم‌های مسافرت نرفته، عاشق نشده، رنج هم نوع نکشیده، متعصب، راکد و حق به جانب، آدم هایی که استقلال فکری و نظر شخصی راجع به هیچ چیزی ندارند ولی به خودشان اجازه می‌دهند در خصوصی ترین مسائل زندگی‌دیگران دخالت کنند و نظر بدهند. من از حرف زدن با این آدم‌ها که باد به هر سمتی بوزد بادبان‌هایشان آن سمتی است دلم می‌گیرد....

️ #رسول_اسدزاده‌

@soozanbkhod
52 views21:23
باز کردن / نظر دهید
2021-06-19 16:38:41 زندگی اکثر مردم تحت فشار است، به گونه ای که مردم از این وضعیت نابسامان شدیدا در خود احساس اهانت و تحقیر می کنند و طبقه یا جناح حاکم نیز به واسطهٔ احساس خطری که در خصوص قدرت یا امتیازاتش می کند، نتواند یا اصلاً نخواهد مشکلات را حل کند.
د
ر چنین شرایطی، مردم که به جز در مورد نیازمندیهای ضروری و اجتناب ناپذیر زندگی، در سایر موارد معمولاً بین نوعی بی‌تفاوتی و اعتراضی‌های عصبی و پراکنده در نوسانند، به مرور و ناامیدوارانه، منتظر یک قهرمان ناجی می‌شوند که با ظهور خویش همهٔ مسائل را حل کند.

بدین ترتیب آنها به جای تلاش و کوشش برای بهبود وضعیت خود به ظهور یک ناجی دل می بندند.

این تفکر در نهایت مدعیان اعجاز آفرینی را بر اریکه قدرت می نشاند و آنها نیز در چنین اوضاع و احوالی به سرعت به حاکمانی مستبد و دیکتاتور تبدیل می‌شوند.

بررسی روانشناختی خودکامگی
مانس اشپربر
148 views13:38
باز کردن / نظر دهید
2021-06-05 05:01:40
یه استکان حال خوب
209 views02:01
باز کردن / نظر دهید
2021-06-01 07:20:12 #سوال_از_اشو

استاد عزیز:
لطفاً در مورد #احساس_مالکیت صحبت کنید.

#پاسخ:

هیچ چیز بدتر از این نیست که یک #وجود را به یک شیئ تنزل بدهی.
و مالکیت یعنی این،
فقط اشیاء را می‌توان مالک شد.
با یک وجود می‌توانی #ارتباط داشته باشی.
می‌توانی عشقت را،
شعرت را،
زیبایی‌ات را،
بدنت را و ذهنت را شریک بشوی.

می‌توانی شریک شوی ولی نمی‌توانی معامله کنی. نمی‌توانی چانه بزنی.
نمی‌توانی زن یا مردی را تصاحب کنی.
ولی همه در روی زمین به همین کار مشغول هستند.
نتیجه همان تیمارستانی میشود که آن را سیاره‌ی زمین می‌خوانیم.
مردم سعی دارندکه همدیگر را تصاحب کنند، طبیعی است که این غیرممکن است، طبیعت امور چنین است که این نمی‌تواند ممکن شود.
آنگاه #رنج وجود خواهد داشت.
هرچه بیشتر سعی کنی که شخصی را به تصاحب درآوری، آن فرد بیشتر سعی می‌کند که از تو مستقل شود، زیرا این حق مادرزادی هر فرد است که آزاد باشد، خودش باشد.
تو به حریم خصوصی دیگری تجاوز می‌کنی، جایی که مقدس‌ترین مکان در تمام دنیاست.
تنها مکان مقدس به معنی واقعی، حریم شخصی فرد است.
استقلال او، وجود او،

اگر عاشق یک شخص باشی، هرگز به حریم شخصی او تجاوز نخواهی کرد. هرگز سعی نخواهی کرد که یک کارآگاه باشی، فضولی کنی و به فضای و به حریم شخصی آن فرد سرَک بکشی.
به فضای خصوصی او احترام خواهی گذاشت.
ولی فقط به این به‌اصطلاح عشاق نگاه کن
زن و شوهر‌ها و دوست‌پسرها و دوست‌دخترها ــ تنها کاری که در تمام اوقات می‌کنند این است که راه‌هایی برای تجاوز به حریم شخصی دیگری بیابند و وارد دنیای خصوصی او شوند.
آنان نمی‌خواهند که دیگری دنیای شخصی و خصوصی خودش را داشته باشد.
چرا؟

اگر آن شخص مستقل باشد، فردیت و فضای خصوصی خودش را داشته باشد آنان می‌ترسند. شاید آن فرد دیگر فردا او را دوست نداشته باشد.
ــ زیرا عشق چیزی ایستا و پایدار نیست.
عشق لحظه‌ای است و هیچ ربطی با دایم بودن ندارد.
شاید تا ابد ادامه داشته باشد،
ولی در اساس عشق پدیده‌ای است گذرا و موقتی.
اگر در لحظه‌ی بعدی رخ داد، تو برکت یافته‌ای.
اگر رخ نداد، باید سپاسگزار باشی که ِ دست‌کم در آن زمان رخ داده بود.

باز بمان، شاید بار دیگر رخ بدهد.
ــ اگر نه با همان شخص،
آنگاه با شخصی دیگر.
موضوع طرف مقابل نیست،
#موضوع_خود_عشق_است.
عشق باید جاری باقی بماند و نباید متوقف شود.
ولی مردم در حماقت‌های خودشان شروع می‌کنند به فکر کردن:

"اگر این شخص از دست من برود، تمام عمرم بدون عشق گرسنه خواهم ماند."

و او نمی‌داند که با کوشش در نگه داشتن این شخص در حبس‌ابد، گرسنه خواهد ماند؛ اینگونه، او عشقی دریافت نخواهد کرد. تو نمی‌توانی از یک برده عشق دریافت کنی. نمی‌توانی از اشیایی که در تملک داری عشق دریافت کنی:
از صندلی و از میز و از خانه و از اثاث خانه نمی‌توانی عشق دریافت کنی.

عشق را فقط می‌توانی از #فردی_آزاد، که منحصر به‌ فرد بودن او را محترم شمرده‌ای، دریافت کنی، کسی که آزادی او را حرمت نهاده‌ای.
به سبب آزادی آن شخص بوده است که این لحظه از عشق رخ داده است.
با کوشش برای تصاحب و ایجاد الزام‌های قانونی مانند ازدواج، آن را نابود نساز. بگذار دیگری آزاد باشد و خودت آزاد بمان.
و اجازه نده هیچکس دیگر نیز تو را به تملک خود درآورد.
تصاحب کردن و مورد تصاحب واقع شدن، هر دو زشت هستند.
اگر تصاحب شوی، روح خودت را از دست خواهی داد.
عشاق فقط زمانی عشق می‌ورزند که رابطه‌شان هنوز #تثبیت_نشده است. زمانی که رابطه تثبیت شد،
عشق ناپدید خواهد شد.
زمانی که رابطه تثبیت شد، بجای عشق چیز دیگری اتفاق می‌افتد. #تصاحبگری،

آنان بازهم آن را عشق می‌خوانند، ولی تو نمی‌توانی جهان‌هستی را فریب بدهی.

#اشو
#کتاب_زن

@soozanbkhod
71 views04:20
باز کردن / نظر دهید
2021-05-24 15:40:14
ادامه این شیوه زندگی، جهان را جای بهتری می کند.
هر روز یک کار مثبت بدون چشم داشت انجام بده
@soozanbkhod
47 views12:40
باز کردن / نظر دهید
2021-05-24 08:49:31
ما به دنیا مدیونیم، دنیا داره طلبش رو از ما میگیره!!! باور کنین
فکر میکنید باعث تک به تک این اتفاقات کی و چیه؟؟

@soozanbkhod
96 viewsedited  05:49
باز کردن / نظر دهید
2021-05-23 23:35:08 چوپان دروغگو و تئوری حضور دشمن

کتاب تجزیه و تحلیل نشانه_معناشناختی دکتر شعیری مطلب جالبی دارد در باب تحلیل داستان چوپان دروغگو که به نظرم بسیار شبیه این روزهای مملکت ماست.

دکتر شعیری کمک روستاییان به چوپان را گونه ای مجابی از امر شناختی می داند. یعنی چوپان موفق به مجاب نمودن مردم در حمله گرگ شده است که علت آن شرایط ارجاعی، نوع حضور، ادای کلمات و شیوه ادای آنها است.

پس از انقلاب، مسئوولین نظام در بزنگاه‌های تاریخی هربار با شیوه‌های اغلب کلامی و غیرکلامی سعی در تهییج و تقویت باورهای ارجاعی (وجود دشمن، توطئه، نفوذ، استثمار) کرده‌اند. چرا که به قول جناب دکتر، باور همیشه بر دانستن ارجح است. اما در طی این سالها عملکرد نظام، باعث تضعیف باور مردم گردید. بنابراین اگرچه هنوز دانستن به مثابه سالهای پیش شکل می گیرد، لیکن باور به شکلی متضاد بروز پیدا کرده است. یعنی باورِ (دشمن و توطئه) از یک امر قطعی، تبدیل به یک تئوری و فرضیه شده است. در واقع به نظر می رسد باورهای ارجاعی سیاسی در کشور کارکرد خود را از دست داده اند. بر همین اساس است که ازآتش کشیدن یا لگد کردن پرچم بعضی کشورها و حتی شعارهای متداولی که در برهه های مختلف علیه آنها گفته می شود، گاها پرهیز می شود و حتی رابطه با همان کشورهایی که متخاصم خوانده می شوند، تبدیل می شود به یکی از خط مشی های سیاسی مهم انتخاباتی بعضی از کاندیداها.

عشرت سادات میرحسینی


@soozanbkhod
29 views20:35
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 22:22:20 امروز صبح پاشدم دیدم موضوع کشته شدن خرمدین خیلی تو ذهنمه خیلی وقته خبر نمیخوندم و به دوستام هم گفته بودم خبرهای بد برای من نفرستید ولی اين خبر از هر طرف برام مسیج میومد گفتم مطمئنن درسی داره که من باید بفهمم نشستم به تصویر سازی ذهنی پدر مقتول و کاری که کرده وقتی تکه تکه کردن اونا تصویر سازی میکردم دیدم ناراحت نمیشم و این کارش برای من آشناس یک لحضه حس کردم من اینکار کردم و
هیچ قبح و ترسی برای من نداره تعجب کردم یادم آمد سالها پیش که زندگی خوبی نداشتم و افسردگی داشتم بارها و بارها من توی ذهنم این تکه تکه کردن یکنفر را و پخش کردن اونا تو هر قسمت شهر انجام داده بودم اینقدر تصویر سازی قوی بود که وقتی پدر خرمدین تجسم میکردم هیچ حس غریبگی نداشتم الان میفهمم که ذهن ما هرکدوممون شایده بارها و بارها اینکار انجام داده و خیلی دور از انتظار نیست وقتی ذهن مریض باشه چه عملی چه ذهنی هیچ فرقی نمیکنه پس تنها کلمه ایی که تونستم بگم این آدم فقط مریضه . یکساعتی گذشت حالم یکم بهتر شد بعد دوباره حس کردم یک چیزی کمه چرا من همیشه کسی که خلاف کرده را فقط پیگیری میکنم و دنبال پیدا کردن علتی برای انجام اون کارش هستم چرا نمیتونم فرزند اون پدر ببینم و چرا به اون نمیتونم بگم آخی چطور اونا تکه تکه کردن بازم چشمام بستم و خودم گذاشتم جای خرمدین و اون لحظه تجسم کردم دیدم وقتی داره منا میکشه و تکه تکه میکنه حس آشنایی هستش حس کردم قبلا بارها بارها من تکه تکه شدم والان خیلی خنثی اجازه میدم تکه تکه بشم تعجب کردم چرا این موضوع برام دردناک نیست یک لحظه کل زندگیم آمد جلوی چشمم دیدم من فقط الان تکه تکه نشدم من از کودکی منا شروع کردن به تکه تکه روزی که عروسکهام شکستن روزی که به ناحق کتکم زدن روزی که دفتر شعرم پاره کردن و روزی که بخاطر سرفه های شبانه کتک خوردم و... من از آن موقعه تکه تکه شدم والان چیزه جدیدی نیست این تکه تکه شدن ...
این احتمال وجود داره که هرکدام از ما یک بابک خرمدین و پدر خرمدین باشیم


#ارسالی


@soozanbkhod
68 views19:22
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 05:20:27 خانواده خرمدین، همگی مقتولند


مقدمه: این یادداشت قصد تخفیف و توجیه یک جنایت را ندارد. اگرچه اطلاعات منتشرشده تا امروز نشان می‌دهد والدین بابک دو‌تا از ۷ مشخصه‌ اختلال شخصیت ضد اجتماعی را دارا هستند (ارتکاب جرم مکرر و فقدان احساس گناه و عذاب وجدان) و احتمالا دستکم یکی دیگر از ۵ خصوصیت باقیمانده (بی مسئولیتی، بی توجهی به سلامت، دروغگویی یا پنهان‌کاری، رفتارهای تکانشی، کج‌خلقی) را هم دارند تا بشود این تشخیص را برایشان مطرح کرد، اما اختلال شخصیت نافی مسئولیت آدمها نیست‌.

یک آدم خودشیفته هم دست خودش نیست که با تحقیر بی‌رحمانه دیگران، مصداق «ماری تو که هرکه را ببینی بزنی» است؛ یا یک آدم پارانوئید هم دست خودش نیست وقتی مدام ذهنش مشغول قصه‌پردازی درباره دشمنان یا خیانت همسرش است؛ یا یک آدم بوردرلاین هم دست خودش نیست وقتی با رفتارهای جنسی پرخطر یا مصرف مواد، هم خودش را به فنا می‌دهد هم دیگران را. با این‌حال، قانون برای ما و این آدمها یکی است. فرایندهای ذهنی معیوب، افراد را از مسئولیت اجتماعی و از پیامد رفتارهای خود تبرئه نمی‌کند و نباید بکند.

اما من در این یادداشت قصد دارم به عوامل اجتماعی زمینه‌ساز در این حادثه تلخ شگفت‌انگیز اشاره کنم.

اصل مطلب: باور دارم این پرونده فقط یک قاتل به نام اکبر خرمدین و یک مباشر یا معاون در قتل ندارد. کسان دیگری هم دست‌اندرکار این قتل‌اند:

۱- همه کسانی که با سوء مدیریت و تصمیم‌های نادرست، بی‌توجه به مسئولیت خود در پاسداری از سلامت روان جامعه، سطح اضطراب و ناامیدی و احساس فلاکت را در جامعه ایران این‌چنین بالا برده‌اند؛

۲- همه قانونگذارانی که بجای تدوین قوانینی برای حمایت از قربانیان خشونت خانگی و شکل‌دادن ساختارهایی برای مداخله موثر اورژانس و تعیین مجازات‌های بازدارنده، یا با نگاه مردسالارانه و متعصبانه، یا با ذهنیتی سیاست‌زده یا منفعت‌طلب، وقت خود را بر سر موضوعاتی مبتذل تلف کرده‌اند؛

۳- تمام کسانی که تمام این سالها فقط بر طبل تقدس خانواده کوبیده‌اند و با مصلحت‌اندیشی‌های کور، اجازه نداده‌اند رسانه‌ها آسیب‌های واقعی درون خانواده‌ها را منعکس کنند؛

۴- و همه‌ی ما مردم مفتخر به فرهنگ ایرانی، که با ضرب‌المثل‌های غریبی مثل «اعضای یک خانواده گوشت همدیگر را می‌خورند و استخوان را دور نمی‌اندازند» گمان می‌کنیم باید هر مشکلی را به هر قیمتی درون خانواده نگه داریم و از مشاور یا از قانون کمک نگیریم که مبادا آبروی خانواده به خطر بیفتد، و باور داریم تا آخر عمر مسئولیت فرزندان ما به گردن ماست و نمی‌توانیم بفهمیم که از جایی به بعد دیگر زندگی آنها به ما ربطی ندارد، و خیال می‌کنیم خانواده خوب یعنی خانواده درهم‌تنیده‌ای که همیشه کنار هم‌اند و سرشان همیشه درهم است، همه در این فاجعه سهیم هستیم‌‌.

پاورقی: خبر بد این است که ۳ درصد مردان و یک درصد زنان هر جامعه مبتلا هستند به اختلال شخصیت ضد اجتماعی؛ یعنی حدود یک میلیون مرد و ۳۰۰ هزار زن در همین مرز پرگهر، که همچون والدین بابک، چنین قابلیت‌هایی دارند، اما تا امروز ممکن است در پیوستار رفتارهای خشونت‌آمیز، به تکه‌تکه کردن بدن فرزندشان نرسیده باشند‌.

والدینی که با وادار کردن کودکشان به تکدی‌گری، با کودک‌آزاری، با سبک تربیتی خشونت‌آمیز، با سلب آزادی‌ و حقوق انسانی و با اعمال فشار روانی از کودکشان بهره‌کشی می‌کنند، همگی می‌توانند قاتلین بالقوه فرزندشان باشند. حواسمان به آنها هست؟ یا ساده‌لوحانه فکر می‌کنیم اکبر خرمدین یک استثنا بود؟

دکتر محمدرضا رجبی شکیب

@soozanbkhod
176 views02:20
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 05:18:50 فرزند کشی
‌ #رسول_اسدزاده

پدر #بابک_خرمدین دلیل قتل فجیع فرزندش را آزار و بی‌احترامی ادامه دار و طولانی پسرش عنوان کرده است. طبق گفته‌های پدر، بابک والدینش را کتک می‌زده، از خانه پدری برای کلاس خصوصی ( مکان برای سکس ) با شاگردانش استفاده می‌کرده و سالیان طولانی حتی حاضر نشده سهم ارث خودش را از فروش خانه بگیرد و پدر و مادر را در سالیان کهنسالی به حال خودشان رها کند. قرنطینه‌ و کرونا به اختلافات مرحوم با والدینش دامن زده به نحوی که پدر و مادر را به حدّی از جنون رسانده که به تکه تکه کردن فرزندشان دست زده‌اند. ماجرا گاهی برعکس می‌شود، همیشه اینطور نیست که پدر و مادر در پیری نیاز به حضور مدامِ فرزندانشان داشته باشند، گاهی شرایط به گونه‌ای است که پدر و مادر خلوت و آرامش را به حضور فرزند ترجیح می‌دهند. در این متن قصد قضاوت و کشف متهم و مقصر را ندارم. بحث درباره اینکه چرا رابطه پدر و فرزندی به تراژدی کشیده شده به این آسانی نیست اما موضوعی که حقیقت دارد و بسیاری از حرف زدن راجع به آن ابا دارند رابطه گندیده و آزار دهنده‌ای است که درون بسیاری از خانواده‌ها جریان دارد. انسان کنونی برخلاف نسل‌های پیشین از خودش می‌پرسد آیا تولید مثل و تامین خوراک و نیازهای ابتدایی کافیست تا جایگاه پدر و مادر مقدس باشد؟ آیا پدر و مادری که سالیان سال با رفتار واپسگرا و آزاردهنده خود فرزندانشان را با کوله‌باری از مشکلات و کمبودهای روانی راهی اجتماع و زندگی می‌کنند لایق احترام و عشق هستند؟ آیا فرزندانی که به والدین تنها و تنها به چشم کارت بانکی نگاه می‌کنند و منتظر مرگ آنها هستند تا ارثیه را هرچه زودتر به چنگ بیاورند لایق محبت هستند؟ آیا رابطه نَسَبی واقعا ارزش آسمانی و مقدّس دارد؟ تمام این سوالها بخشی از زلزله‌ای است که بنیان بسیاری از خانواده‌ها را به لرزه در آورده و در خواهد آورد. ما در قبال خویشاوندان نَسَبی مسئول هستیم، رفتار ما با فرزندان‌مان تا ابد روی حالات روحی و احساسی آنها تاثیر دارد. ما در قبال والدین‌مان هم مسئول هستیم. تمام دوستت دارم‌های مصنوعی و جشن تولدهایی که برای استوری اینستاگرام گرفته می‌شوند بی‌ارزش است. همه ما آدمها چه فرزند و چه والد معنای احترام و دوست داشتن واقعی را می‌فهمیم.

والدین بسیاری در سکوت و انزوا و در طول سالیان طولانی، فرزندانشان را می‌کُشند، آنها را مُثله می‌کنند. برای کشتن یک فرزند نه نیازی به ساتور است نه چاقو، پیش چشم او دعوا کنید، او را در سنین کودکی از زندگی متنفر کنید، اورا با خشونت خانگی بترسانید، شما موفق شدید خیلی زودتر از مرگ طبیعی فرزندتان را بُکُشید.

پی نوشت : پدر بابک خرمدین به قتل دختر و دامادش هم اعتراف کرده، همانطور که پیش‌تر هم گفتم متن فوق به دنبال کشف متهم و مقصر نیست بلکه از این خبر برای پرداختن به موضوع خشونت خانگی استفاده کرده است، خشونتی که برخلاف این خبر هرگز اخبار را نمی بلعد ولی زندگی های بسیاری را با یک تلخی ابدی همراه می‌کند .
@soozanbkhod
166 views02:18
باز کردن / نظر دهید