Get Mystery Box with random crypto!

نخست. کسانی که این صفحه را خوانده‌اند، احتمالا نظر من را در مو | بدونِ شِکَر

نخست. کسانی که این صفحه را خوانده‌اند، احتمالا نظر من را در مورد چیزی تحت عنوان «مثبت‌اندیشی» حدس بزنند. مدتی پیش چند ویدئو از مردی به نام سهیل سنگرزاده دیدم. لحنی که از ترکیبِِ یک نرینگیِ کنترل‌شده و یک هم‌دلی با بدبخت‌ها اختراع کرده بود، برایم بسیار جالب بود. ریشش را هم دوست داشتم.

دوم. موفق بودن یا شدن، هیچ‌وقت مساله من نبوده، عموما آن را امری عادی، یک روزمره دیده‌ام. پس، شاید نظر من در موردِ «مثبت‌اندیشی» و مخاطبانش غیردقیق، از بیرونِ «گود» یا تند به نظر برسد. با این وجود، نظرم را عمومی می‌کنم.

سپس. «مثبت‌اندیشی» و در حالتِ کلی «روانشناسی موفقیت» بی‌فایده و مزخرف است. اول به این دلیل که گاهی فشاری اضافی رویِ کسانی می‌گذارد که موقعیت‌شان «نشُدن» و نه «نتوانستن» است. مثلا فکر می‌کنم آدمی در پاریس و در حالِ نوشیدنِ شرابی گران بر مبنایِ مارلوت اصولا گوه می‌خورد، به آدمی در تهران که با ماهی پنج میلیون زندگی می‌کند، بگوید «لبخند بزن، تلاش کن. و تکرار.». این واضح است.

دیگر. دسته دومِ مخاطبینِ مثبت‌اندیشی آن‌هایی هستند، که در موقعیتِ «نشُدن» نیستند، آن‌ها که (فرضا) می‌توانند تلاش کنند و می‌توانند به دست بیاورند. موقعیت این‌جا هم سا‌ده است. برای انجام و برای توانستن بیش از آن‌که به خوش‌بینی و توهم نیاز باشد، به واقع‌بینی نیاز است. پس شاید بشود جملات انگیزه‌بخش و زورزدن‌ها در حال لبخند زدن را با تلاش ‌و‌ استمرار پس از یک ارزیابیِ عقلانی جایگزین کرد. مثبت‌اندیشی در موردِ واقع‌بینی نیست، در موردِ توهم است و این مشکلِ بزرگی است.

آخر. من تقریبا هیچ‌وقت پیشنهادی ندارم، ولی این‌جا می‌گویم که شاید لذت بردن از خالصِ هرچیزی بهتر باشد. مثلا زیستنِ یک زندگیِ سخت که پس از دور ریختنِ توهم‌ها و خوش‌بینی‌ها واقعی شده هر چند کمی تلخ. مثلِ یک قهوه بدونِ شکر.
@sugarffrree