2022-05-19 09:50:24
سلام استاد
سوال
از اول با داماد هیچ سخت گیری نکردم ، آزاد آزاد گذاشتمش
هر کاری با دخترم خواست کرد
خواستم این چند سالی که عقد هستن تو خونه من فقط خاطرات دل خوش بمونه براشون
مثلا تو روستایمان هفته ۱بار اجازه میدن بیاد پیش دخترشون
هر ۱۵روزی هم اجازه میدن دخترشون ببره طرف خودش
من نکردم
با دخترم بد میکنه ، خوب میکنه دخالت نمیکنم ، میگم هر کار میخوان خودشون بکنن البته دختر منم خیلی اخلاق بد داره
همیشه گفتم پسر بزرگمه
حالا خیلی پرو شده
بی احترامی میکنه مثلا چند جا گفته خسروم و... میترسن ازم من جاهلم هیچ کاری بهم ندارن
دلم شکست واگذارش کردم بخدا
برای زندگی جگرگوشه ام هیچ نگفتم
خیلی بی چشم رو هر وقت مریض بود میبردمش دکتر با خرج خودم
اما من از درد دست پنجه نرم کردم اون بیکار بود نیومد
الان دارم وسیله خونه خودشون میخرم ما وسیله نداریم اون داره
نمیاد ازم دستی با زجر عذاب آدم بدون وسیله خیلی سخته جهیزیع بخری
دخترم از همه فامیل ، خانواده ام گرفته الان تو عقد اجازه نمیده بیاد تا خانه مادر بزرگ
گاهی دخترم میگه تقصیر خودمونه پرو کردیم ، خودمون بی غرب کردم
اما من دخترم مجبور میکردم تا سر کوچه هم ازش اجازه بگیره
اگه یک کار کوچک توخانه من میکنه هزار بار به دخترم منت میکنه
با اینکه ما ازش نمیخوام خودش میکنه وقتی دختر من تو خانواده اونا بی منت کار میکنه اون میخواد اینجا یه کار بکنه
خیلی دو رو میباشد
جلوم رو میگه خوش ، خسروم بهترینن
وقتی تو خانه یه وسیله رد داشته باشه تا نابود نکنه ول نیس
خانه باباش میبره همه کاراشون بکنن ، ولی ما به وسیله لازم داشتیم ، گفت اجازه ندارم بیارم
زنگ بزنین از بزرگترام اجازه بگیرم
یعنی : مال پدرش سفت میگیره ، مال ما
دخترم مدام میبره اونجا ، خونه بابا شده مهمون ، اونجا شده صاحب خانه
شوهرم یه سره میگه تو داماد پرو کردی
استاد خیلی از داماد هستن خوش ، خسور میزارن بالا چشماشون
دنیای عزت احترام میکنن
ما کجا اشتباه کردیم
هرکس تو خانواده من موفق اصلا نمیخواد ببینتشون
من یه مادرم خیلی دلم ازش شکسته ، گاهی خودم میگم شاید تقصیر خودم بوده
استاد بخدا خودم نخوردم ، نپوشیدم
چیکار کنم یکم تحت امر باشه ؟؟
551 views06:50