قُمریانِ سوخته [دقایقی از اشعار محمد طالب آملی‌]

2022-02-26 18:36:17 قاتل از قتلم نماید عار و من خواهم ز شوق
طوق سازم، خون خود در گردن قاتل کنم

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-26 01:27:00 آن‌را که سوختی به غلط، سوختن نداشت..

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-23 18:11:22 خیالِ روی تو بود آن‌که یک اشارت او ز صحن انجمنم مو کشان به‌خلوت برد #طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-19 01:37:27 02:15

که گر روزی نماند زخم او، ماند نشان آخر..

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-19 01:29:59 پس از یک‌سال بلبل با چه حسرت روی گل بیند من هجران نصیبش بعد ایامی چنین دیدم #طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-18 01:28:54 بادی که می‌وزد به‌گلستان روزگار...
بر تن لباس عافیتم چاک می‌کند

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-07 02:06:14 یک گام بود از در دل تا مقام دوست
ما را به‌کوچه‌ی غلط انداخت روزگار

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید

2022-02-07 01:54:19 با شنیدن این اخبار، فقط همین بیت:

بیم است که از ناله کنم‌ سینه‌ی خود چاک
گر دست اجل پنبه به گوشم‌ نگذارد...

#طالب_آملی | قمریان سوخته باز کردن / نظر دهید