Get Mystery Box with random crypto!

تلنگر

لوگوی کانال تلگرام tamandehro — تلنگر ت
لوگوی کانال تلگرام tamandehro — تلنگر
آدرس کانال: @tamandehro
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 620
توضیحات از کانال

"تلنگر" فضایی است برای بیان دغدغه‌های اجتماعی دكتر امان الله تمنده رو
dr.amanollah.tamandehro : اینستاگرام

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-15 22:44:11 از عجایب فرهنگ‌ ما

شما تنها تا وقتی استاد یا معلم خوبی هستید که نمره خوب بدهید. مهم نیست چقدر زحمت میکشید.
تنها تا وقتی فامیل خوبی هستید که ضمانت وام اعضای فامیل رو قبول کنید و اگه اقساط شون هم از حساب شما کم شد چیزی نگید!
تنها تا وقتی ادم زرنگ، یا مدیر قوی ای هستید که در طول خدمت تون به هر طریقی شده چند تا خونه و ماشین گرون قیمت برای خودتون دست و پا کنید و تعدادی از فرزندان افراد سرشناس یا فامیل رو با پارتی بازی سر کار ببرید!

تا وقتی دوست خوبی هستید که درخواست ها و نیازهای شدنی و ناشدنی دوستاتون رو براورده کنید.

این کارها رو انجام ندید میشید یه آدم بی عرضه، ناتوان، بی سواد و عقده ای!

تا خودمون و فکرمون رو اصلاح نکنیم انتظار هیچ تغییری نداشته باشیم.

امان الله تمنده رو
http://t.me/Tamandehro
169 viewsedited  19:44
باز کردن / نظر دهید
2022-07-02 19:03:11
283 views16:03
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 13:47:31 سردارانی برای تنظیم رابطه حاکمیت با مردم
«به یاد سردار بشیر احمد ریگی و سردار مهدی گرگیج»

امان الله تمنده رو

ظرف کمتر از یک هفته، جامعه بلوچستان دو شخصیت بزرگ را از دست داد. شخصیت هایی که بزرگ و ریش سفید طوایف خود بودند و‌ نقش پر رنگی در برقراری صلح و دوستی و حل اختلافات بین گروههای مختلف مردم ایفا میکردند. سردار بشیر احمد ریگی، معتمد و سر طایفه ایل بزرگ ریگی که در ایران و پاکستان نفوذ قومی و دولتی داشت و سردار مهدی گرگیج که در ایران و‌ مناطقی از افغانستان صاحب نفوذ و اعتبار بود. از دست رفتن این مردان بزرگ در دوره ای که شخصیت های کاریزماتیک، با داشتن قدرت نفوذ و‌ کلام و قابلیت حل و فصل منازعات بزرگ به ندرت ساخته و یافت میشوند، برای جامعه قومی و طایفه ای ما ضایعه ای بزرگ است.
با سردار بشیر احمد ریگی سالها پیش در یکی از کنفرانس های بین المللی سالانه وحدت اسلامی که در تهران برگزار و دعوت شده بودیم اشنا شدم. همانجا او را فردی باهوش و زیرک، متواضع و‌ متفکر دیدم و‌ فهمیدم شخصیت سرداری در وجود او نهادینه شده است. او با وجود اینکه پدر و سردار ایل بزرگ ریگی با طوایف و تیره های متعدد بود هیچگاه خود را بزرگ و سردار ننامید، بلکه خود را خادم مردم میخواند و اینگونه هم بود. یکی دو‌ بار دیگر هم به همراه تعدادی از تحصیل کردگان استان و برای دیدار با او به منزلش در روستای جون آباد شهرستان میرجاوه رفتیم. در آنجا هم او را خوش سخن، مردمی و متواضع دیدم.
سردار مهدی گرگیج را هم با جلساتی که در منزلش برای پیگیری مسایل فرهنگی و آموزشی برگزار می کرد می شناختم. او‌ به واسطه مسئولیت هایی که در دوران خدمت در آموزش و پرورش استان داشت با مسایل و‌ مشکلات این حوزه آشنایی داشت و رفع عقب ماندگیهای اموزشی فرزندان استان یکی از دغدغه های همیشگی او بود. سردار مهدی برای حل مشکلات مردم حاشیه نشین شهر زاهدان هم پیگیری و تلاش میکرد. هر دو سردار، بزرگ منش، میهمان نواز، خوش فکر و دغدغه مند بودند.
در نظام طایفه ای بلوچستان، بخصوص در سرحد زمین، سرداران علاوه بر نقش مردمی و ریش سفید قومی بودن، نقش مهم دیگری نیز دارند و آن تنظیم و تحکیم رابطه طوایف خود با حاکمیت است که با توجه به مرزی بودن استان و مسائل امنیتی آن و اقتصاد بخش زیادی از مردم بلوچ که اقتصادی غیر دولتی و غیر رسمی است که به ناچار گاهی با قاچاق کالا ، سوخت بری، مواد مخدر، زندان و اعدام و دیگر مسایل مربوط به آن همراه است دارای حساسیت دو چندان می شود. این امر با توجه به حضور کمرنگ نیروهای متخصص بلوچ در نهادهای امنیتی و انتظامی، ارتش و سیستم قضا و قضاوت و ادارات کل و نیاز به لابی گری برای رفع رجوع مشکلات مردمی دارای اهمیت بیشتری می باشد. در این زمینه نقش سردار بشیر احمد در کنترل نا امنی های دهه هشتاد و جلوگیری از قرار گرفتن کل طایفه ریگی در مقابل حاکمیت با تعامل با مسئولان استان و‌ کشور تعیین کننده بود. این تعاملات گاهی به مذاق برخی افراد درون طایفه خوش نمی آمد که برقراری موازنه و حفظ رضایت طایفه بهمراه کنترل خشم بخشی از حاکمیت در مقابل طایفه ریگی کار سختی بود که سردار بشیر احمد بخوبی از عهده آن بر آمد.
سردار مهدی گرگیج نیز ضمن اینکه با هدف تاثیر گذاری و تعامل با مسئولان، در اغلب همایشها و ‌جلسات دولتی و حاکمیتی حضور پیدا می کرد، دست به قلم خوبی داشت و در یادداشت هایش از برخی سیاست های نظام و‌ مدیریت های غلط مسئولین انتقاد می کرد. این تنظیم رابطه نیز برای او سخت بود و طبعا گاهی با انتقاداتی مواجه میشد.

هدف این یادداشت، نه بزرگنمایی فعالیت سرداری بلکه پاسداشت خدمات دو چهره بزرگ مردمی استان است که نقشی وحدت آفرین و‌ کمک کننده در تامین امنیت استان داشته و در طی روز های اخیر از دنیا رفتند و نیز اشاره به نقش مهمی است که سران طوایف میتوانند در تنظیم رابطه بین حاکمیت و مردم در تامین امنیت، گسترش همبستگی ملی، کمک به آزادی زندانیان جرایم غیر عمد، توصیه و توجه طوایف به مسایل اموزشی و فرهنگی، حل و فصل اختلافات قومی و ایجاد نگرش مثبت در بدنه حاکمیت نسبت به مردم بلوچ با وجود تفاوت های فرهنگی آنان با دیگر مناطق کشور داشته باشند. البته این امر در صورتی تحقق می یابد که حاکمیت نیز در مناطقی از استان که نظام طایفه ای و‌ سرداری حاکم است با سرداران واقعی و مقبول مردمی تعامل کند نه با سرداران خود خوانده و ساختگی و در مناطقی که نظام سرداری و طایفه ای پر رنگ نیست، از تولید سردارانی بدون ویژگی ها و قابلیت های سرداری دست کشیده و‌ با دیگر رهبران فکری از جمله علما و تحصیل کردگان، عقلا و معتمدین محلی تعامل برقرار کند.

http://t.me/Tamandehro
324 views10:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 13:47:27
سردارانی برای تنظیم رابطه حاکمیت با مردم.
یادداشت مربوط به پاسداشت خدمات مرحومان سردار بشیر احمد ریگی و سردار مهدی گرگیج را در پست بعد بخوانید.
222 viewsedited  10:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 23:16:16 دیشب برای اصلاح مو رفتم آرایشگاه.
دو سه نفری داخل مغازه نشسته بودن. به آرایشگر گفتم وقت دارین..یا.. سرتون شلوغه؟
آرایشگر که منو میشناخت به پسر جوانی که جلوتر از من اومده بود گفت اگه عجله نداری اول موی استاد رو اصلاح کنم بعد مال شما رو؟ پسر جوان گفت عجله دارم. اون استاد توئه، استاد من که نیست!
آرایشگرم یه غر کوچیک زد.
گفتم حق با ایشونه، نوبت مال ایشون هست و چون جای دیگه ای کار داشتم وقت اصلاحمو موکول کردم به امروز و خداحافظی کردم.

از اینکه پسر جوان نوبتشو به من نداد ناراحت نشدم. انتظاری هم‌ نداشتم همچین کاری بکنه ، اما از نو‌ع بیان و ادبیاتش به جایگاه استاد و معلم تو کشورم پی بردم.
یادم اومد تو کشوری که من تحصیل میکردم و اون کشور روز به روز در حال پیشرفته، علاوه بر شاگرد و دانشجو، همه مردم عادی، حتی پلیس، معلم و استاد رو با احترام با لفظ «سر Sir »به معنی : قربان یا آقا خطاب می کردن.

جامعه با اخلاقیات و شأن دادن به جایگاهها رشد میکنه ، نه با حاضر جوابی، قلدر مآبی و خود پسندی.

امان الله تمنده رو
http://t.me/Tamandehro
315 viewsedited  20:16
باز کردن / نظر دهید
2022-06-04 13:44:42 مسجد روی آب

«پانی والی مسجد» مسجدی واقع در وسط رودخانه ای در شهر شکارپور هند است.
این مسجد قبلا روی زمین بوده و حدود یکصد سال قبل هنگامی که انگلیسی ها می خواستند کانالی از رود سند برای انتقال آب احداث کنند، تلاش کردند مسجد را شهید کنند اما با مقاومت علماء ازجمله مرحوم مولانا تاج محمد امروتی و مردم، مسجد تخریب نشد. انگلیسی ها مجبور شدند مسجد را حفظ کنند ‌و کتبا نوشتند که این بنای مقدس در جای خود محفوظ می ماند. مهندسین انگلیسی، با طراحی این ستون ها و پل، این شاهکار دیدنی را خلق کردند.
این مسجد، همچنین نشانه‌ای از جنبش استقلال طلبی مردم هند در سال ۱۹۴۷ هست.
http://t.me/Tamandehro
445 viewsedited  10:44
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 16:35:35 برای وطنمان، برای ایران
آینده این کشور به دست جوانان فرهیخته،. دانشمندان دلسوز و تلاش و کوشش کارگران، کشاورزان، تجار و صادرکنندگان و سربازان مرزدار ساخته می شود. به آمدن روزهای خوب امیدوار باشیم. به رسیدن صبح های دل انگیز و شادی آفرین چشم بدوزیم. برای ساختن وطن از خوشی های زود گذر، از خودخواهی ها و تعصبات، از دگم اندیشی ها و حذف اندیشه ها و از عداوت و دشمن سازی دست برداریم. این وطن ساخته خواهد شد اگر ما بخواهیم و اراده خواستن را به فعل در بیاوریم.
امان الله تمنده رو
http://t.me/Tamandehro
518 views13:35
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 22:50:08 باز هم مصیبتی دیگر و از دست رفتن دو کودک و معلمی فداکار. چه باید کرد؟

امان الله تمنده رو

هوتگ ها را دیگر همه می شناسند. گودال های بزرگ ذخیره آبی که همراه با گاندوها چند سالی است که قاتل کودکان جنوب سیستان و بلوچستان شده اند.
ساعات اولیه شنبه این هفته طی حادثه ای غمبار در سرزمین درد کشیده بلوچستان و باز هم در دشتیاری همیشه بحران زده، دو دختر خردسال در یکی از هوتگ های این منطقه غرق شدند و خانم معلم جوانی که برای نجات آنها دل به هوتگ زده بود نیز جان عزیزش را قربانی محرومیت این سرزمین و بی کفایتی ما و مسئولان کرد.
چرا بی کفایتی ما؟!
چون اگر ما اندکی خرد داشتیم، کجا چنین سرانجام بد داشتیم؟!
وقتی کشور و استانی از تامین نیاز اولیه انسانی ساکنانش یعنی آب آشامیدنی و بهداشتی بر نیاید و دخترکانش مجبور به آوردن آب از گودال های پر از لجنی به نام هوتگ برای شست و شو باشند و در این راه جان شان را از دست بدهند، جز بی کفایتی و‌ بی خردی چه نامی بر مردم و مسئولانش میتوان گذاشت. وقتی که کشوری پس از یک دهه از حل بزرگترین مشکل بین المللی مقابل توسعه و پیشرفتش و مانع زدایی از ارتباط معمول تجاری و اقتصادی اش با جهان خارج عاجز باشد و نتواند ثروت کافی برای تکمیل زیرساخت‌ها و آبادانی اش فراهم کند و مردمان استان و منطقه ای که مرز و دریا و معدن و منطقه آزاد و تجارت و کشاورزی و ترانزیت را یکجا داشته و صدها خودروی خارجی میلیاردی سوارند و در مناطق خوش آب و هوایشان کاخهایی باشکوه تر از کاخ فرعون و قارون ساخته اند اما بیش از نود درصد از خیرین مدرسه سازش، خیرین سلامتش، خیرین آبرسانش، خیرین تامین کننده کیف و کفش کودکان محرومش از خارج استان باشند، جز بی خردی و بی دردی مردمانش چه میتوان گفت؟
سیستان و بلوچستان دهه ‌هاست که از فقر فرهنگی و اقتصادی رنج می برد.‌‌ فقری که بسیاری از ساکنانش را به توهم و بیماری خود را در ثروت و فخر و دیگران را در فلاکت و فقر دیدن و خوشبختی و رفاه را تنها برای خود و فرزندانشان خواستن و درد و رنج دیگران را فراموش کردن، دچار نموده و سعادت را در ساختن عبادتگاه و خریداری بهشت معنا و از کاهش آلام همنوعانش غافل کرده است.
این جامعه ی خواب زده ی، متوهم، خود مومن پندار و خود میهمان نواز دان را بیدار باید کرد. حال که چنین می‌نماید که تحریم ها، ناکارآمدی‌ها، بی تفاوتی ها و تغییر و تبدیل مدیریت ها، دولت را از حل مشکلات مردم کم توان کرده و آنچنان غرق در تامین ارزاق مردم است که از توسعه و تکمیل زیرساخت‌ها بازمانده است، باید مردمان این استان خود به فکر چاره باشند. در اندک زمانی دهها موسسه خیریه راه اندازی کنند، از محل زکات اموال ثروتمندان و از خودگذشتگی نیک مردانش برای محرومان خانه و مدرسه بسازند، نظام آموزش شان را تقویت و نسل آینده شان را توانمند کنند. راه و آب لوله کشی برایشان بکشند تا دخترکان معصومشان به درد هوتگ مرگی و گاندو دریدگی گرفتار نشوند! اگر مدعی « بنی آدم اعضای یکدیگرند» و خود را « در آفرینش ز یک گوهر» میدانند باید فکری برای تغییر این حال و وضع فلاکت بار بکنند. آن گاه است که عبادتگاه ساختن و نماز و تروایح شان شاید مقبول افتد و به جرم
« تو کز محنت دیگران بی غمی،،،،،، نشاید که نامت نهند آدمی »
مشمول عذاب الهی نشوند و تا چشم فرو بستند نبینند که عمری سوار بر تویوتای تایلندی و لاندکروز پنج میلیاردی به بیراهه رفته اند و کاخهایی که بر کوه منطقه آزاد چابهار و کوهپایه های خوش آب و هوای سرباز و سرحد ساخته اند آنان را به مقام انسانیت نرسانده است!

http://t.me/Tamandehro
635 viewsedited  19:50
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 20:06:18 در زبانهای اروپایی قداست از ماده فداکاری است. عارفان مسیحی میگفتند اینکه فداکاری و قداست از یک مادهاند به این دلیل است که قداست به دست نمیآید مگر به قیمت از دست دادن چیزهای فراوان.
ولی ما میخواهیم همه چیز را داشته باشیم و وقتی دیدگاهمان نسبت به کار آنگونه است. نسبت به مصرف هم دیدگاهمان اینگونه میشود و باعث میشود دچار مصرفزدگی شویم. وقتی ما بحث مصرفزدگی را مطرح میکنیم، مطرح میکنند که شما از اوضاع جامعه و فقر خبر ندارید. باید گفت مصرفزدگی یک دیدگاه است نه یک امکان؛  یعنی فرد فقیر هم در سرسویدای دل خود میگوید کاش بیشتر داشتم و بیشتر مصرف میکردم. کدام یک از ما برای آرمانهای خود حاضر است به قدر ضرورت اکتفا کند. این مصرفزدگی ما را به دنائت میکشد. اگر ما بودیم و فقط ضروریات زندگی مجبور به کرنش کردن نبودیم.

۱۷- از دست رفتن قوه تمیز بین خوشایند و مصلحت

مردمی که منافع کوتاهمدت را ببینند و قدرت دیدن منافع درازمدت را نداشته باشند در معرض فریبخوردگی هستند. دلیل موفقیت سیاستهای پوپولیستی  رایج شده در کشورمان نیز همین ندیدن منافع درازمدت است.
وقتی منافع بلندمدت دیده نشود منافع کوتاهمدت تامین میشود به قیمت نکبت و ادبار درازمدت.

۱۸- زیاده‌گویی

ما درست برخلاف آنچه که در ادیان و مذاهب گفته میشود زیاده‌گو هستیم و پرحرف میزنیم.
نقل است که عرفا هم در سکوت تبادل روحی داشتند اما ما ملت پرسخنی هستیم و آسانترین کار برای ما حرفزدن است.

۱۹- زبان پریشی

بدتر از پرسخنی ما زبانپریشی ماست. زبانپریشی به این معنا است که انسان حرف خود را خودش هم متوجه نمیشود. یعنی اگر تحلیل روانشناختی در سخنان ما انجام شود اصلا برخی جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهرکهای سینمایی است که در زمان فیلم پر از دژ و قلعه است اما وقتی فشار میدهیم فرو میریزد. به تعبیر دیگر حرفهای ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذیل یاوه میگوییم. و به همین دلیل هم به لحاظ ذهنی تا این حد پریشانیم. کسانی که سرگردانی ذهنی دارند اول باید زبان خود را پالایش کنند. یعنی باید حرف را فهمیده بزنند، و از طرف مقابل هم حرف فهمیده بخواهند. نوام چامسکی برای اینکه ثابت کند که هر جملهای که قواعد نحوی و صرفی آن رعایت شده، صرفا بامعنا نیست جملاتی میگفت بطور مثال میگفت: وقتی میگویند «پسر برادر مثلث ما عاشق بیضی شما شده است». قواعد صرفی و نحوی آن رعایت شده است، اما بامعنا نیست.

۲۰- ظاهرنگری

ظاهرنگری به دلیل غلبه روحیه فقهی در دین، بر کل کارهایمان سایه افکنده است. یعنی به جای آنکه ما به ارزش و انگیزه کار توجه کنیم فریفته ظاهر میشویم. این ظاهربینیها ما را برای ظاهرفریبی آماده میکند. در هر جا که اخلاق، عرفان و روانشناسی فدای فقه و ظواهر شود این روحیه غلبه پیدا میکند.
در پایان پیشنهادی دارم که دارای دو نکته است:
اول اینکه در باب هر کدام از موارد مطرحشده فکر کنیم که درست است یا نه. اگر درست است اول کاری که باید کرد این است که در شخص خودمان بررسی کنیم. یعنی اینکه این نکته ها را ذرهبین نکنیم و روی دیگران بگیریم بلکه اول ذرهبین را روی خودمان بگیریم.
نکته دوم: اینکه اگر مطالب گفته شده درست است روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است.
باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگوییم چون شما اینگونهاید حاکمان هم آنگونهاند.
حاکمان زائیده این فرهنگند جامعهای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش هم آن میشود و اقتصادش هم آن میشود. خطاست که  روشنفکران و مصلحان اجتماعی برای پیداکردن شخصیت اجتماعی و محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگوییم که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند؛ چرا که رژیم سیاسی زاده مردم است و رژیم سیاسی بهتر، به فرهنگ بهتر نیاز دارد.
مصطفی ملکیان
http://t.me/Tamandehro
346 viewsedited  17:06
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 20:06:18 صحابی از امام باقر)ع( میپرسد که آیا واقعا میپرستیدند حضرت در جواب میگوید: هرگز اینگونه نیست، روحانیون مسیحی به مردم نمیگفتند که ما را بپرستید و اگر هم میگفتند، کسی نمیپرستید. اما اینکه قرآن به آنها این نسبت را میدهد به این دلیل است که رفتاری که با خدا باید میداشتند با روحانیون خود داشتند. مجموعه عوامل دسته دوم ناشی از یک عمل واحد است و آن اینکه ما زندگی اصیل نداریم. زندگی اصیل به تعبیر روانشناسان انسانگرا و به تعبیر عرفا یعنی زندگی براساس فهم و تشخیص خود. زندگی اصیل را فقط کسانی انجام میدهند که دو سرمایه دارند: عقل در مسائل نظری و وجدان در مسائل عملی.

۱۰- شخصیت پرستی

کمتر مردمی به اندازه ما شخصیت پرستند و شخصیت پرستی جز این نیست که شخصیتی خود را بر خود عرضه می کند و خوبیهایی را که در زندگی اطراف خودمان نمیبینیم، از سر توهم به او نسبت میدهیم و او را به دست خودمان بزرگ میکنیم.

۱۱- تعصب

تعصب هم افق با شخصیتپرستی است. تعصب به معنای چسبیدن به آنچه که داریم و نگاه نکردن به چیزهای فراوانی که نداریم. اگر من شیفته آنچه که دارم شدم و فکر کردم جای نداشتهها را هم برایم میگیرد من نسبت به آن تعصب پیدا کردهام و اینجاست که من نسبت به کسانی که به آن وفاداری ندارند، دو دیدگاه پیدا میکنم. گروهی خودی میشوند و گروهی غیرخودی.
قرآن خودی و غیرخودی را رد کرده است چرا که درباره حب و بغض میگوید: وقتی با گروهی دشمنید دشمنی باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش کنید.
درباره دوستی هم میگوید: همیت جاهلیت شما را نگیرد. همیت جاهلیت یعنی اینکه چون فلانی از قبیله من است. طرف او را چه ظالم باشد یا عادل میگیرم. به عبارت دیگر ویژگیهای خود او مهم نیست بلکه ویژگیهای تعلقی او مهم است.

۱۲- اعتقاد به برگزیدگی

هر کدام از ما اگر به خودمان رجوع کنیم میبینیم  به نوعی فکر میکنیم که به نوعی مورد لطف خدا هستیم.
 
یعنی درست است که ممکن است وضع ما به مو بند باشد، اما پاره نمیشود و اکثر اهمالها و بیتوجیها ناشی از همین نکته است. لایپ نیتس اصطلاحی داشت که برای موارد دیگری به کار میبرد. این اصطلاح هماهنگی پیش بنیاد بود به معنی اینکه گویا همه امور از پیش حاصل آمده است اما گویا ما این هماهنگی پیشبنیاد را راجع به خودمان قائلیم.

۱۳- تجربه نیندوختن از گذشته

پس از اقدامات انساندوستانه افرادی چون ماندلا واسلاوهاول و اقدامات انساندوستانی که در باب “فرهنگی کردن سیاست” تلاش کردند، زیاد شنیدهایم که ببخش و فراموش کن یا ببخش و فراموش نکن. اما داستان بر سر این است که اگر شما ببخشایید و فراموش کنید باز هم از همانجا ضربه میخورید. انسانهای سالم کسانی هستند که در درونشان میتوانند بزرگترین دشمنان خود را از لحاظ عاطفی ببخشایند، چرا که از لحاظ عاطفی باید بخشود اما از لحاظ ذهنی نباید فراموش کرد. اما متاسفانه ما عکس این عمل میکنیم،از لحاظ عاطفی نمیبخشیم و کینهجویی در ما زنده است، اما به لحاظ ذهنی فراموش میکنیم چرا که حافظه تاریخی ملت ما بسیار کند و تار است.

۱۴- جدی نگرفتن زندگی

سقراط از ما میخواست که در عین شوخطبعی زندگی را جدی بگیریم کسانی زندگی را جدی میگیرند که دو نکته را باور کنند.
۱-باور به مستثنی نبودن از قوانین حاکم بر جهان
دلیل هر جدی نگرفتن مستثنی ندانستن خود از قوانین هستی است
۲-نسبتسنجی در امور
روانشناسان اصطلاحی دارند با این مضمون که انسان باید بتواند وزن امور را نسبت به هم بسنجد. انسانهایی که زندگی را جدی نمیگیرند چیزهای مهمتر را برای چیزهای مهم رها میکنند. فراوانند انسانهایی که در طول زندگی خطای تاکتیکی نمیکنند اما خطای استراتژیک عظیم دارند یعنی کل زندگی را میبازند اما در ریزهکاریها وسواس دارند.

۱۵- دیدگاه مبتذل نسبت به کار

دیدگاه کمتر مردمی نسبت به کار تا حد دیدگاه ما نسبت به کار مبتذل است.
ما کار را فقط برای درآمد میخواهیم و بنابراین اگر درآمد را بتوانیم از راه بیکاری هم به دست آوریم از کار استقبال نمیکنیم.
در واقع ما کار را اجتنابناپذیر میدانیم در حالی که باید دیدگاه مولوی
را درباره کار داشته باشیم که معتقد بود کار جوهر انسان است.

۱۶- قائل نبودن به ریاضت

ریاضت در این جا نه به معنای آنچه که مرتاضان انجام میدهند ریاضت به معنای اینکه باید دانست در زندگی همه چیز را نمیتوان {به دست آورد}.  بنابراین باید چیزهایی را فدا کرد تا چیزهای باارزشتری را به دستآورد. قدمای ما میگفتند دنیا دار تزاحم است یعنی همه محاسن در یکجا قابل جمع نیست به تعبیر نیما یوشیج تا چیزها ندهی چیزکی به تو نخواهند داد.
ادامه...
241 viewsedited  17:06
باز کردن / نظر دهید