Get Mystery Box with random crypto!

موقعیت ریک اینجایی. لبخندی زدمو گفتم : _ببینید اگه من می‌دونس | ǝɯ

موقعیت ریک اینجایی.
لبخندی زدمو گفتم :
_ببینید اگه من می‌دونستم شما دنبال یه آدریانا لیمان میگردی میموندم خونه.
اخماشو کرد تو هم و پرسید :
_تو از کجا میدونی من دنبال چی می گردم؟
_نمیدونم برای همین هم هست که اینجام.
اومد و چرخی دورم زد :
_دارم میبینم.
با مداد تو دستش چند بار زد به شونم و گفت :
_اگه به خاطر ریک نبود من به کسایی که نمیشناسم وقت ملاقات نمیدم...یادت باشه نظر من فقط مهم نیست.
تو فقط نباید نظر منو به خودت جلب کنی، در حقیقت کار ما نیازی نیست چیزی گفته بشه، یا تشویقی بشه، هرچیزی که میخای بگی باید از داخل دوربین و تصویری که میگیری باشه.
تو با زبون حرف نمیزنی، باید حرفات تو تصویرهایی که ازت گرفته میشه باشه.
از پشتم اومدو جلوم به میزش تکیه داد :
_این یه مسیره، این آینده س، اگه وارد این راه میشی باید زندگیتو صرف کنی اگه واقعا میخوایش.
نگاهمو رو زمین بعدم رو صورتش انداختمو پرسیدم :
_این یعنی قبولم میکنی ؟
سرشو به اطراف تکون دادو با لبخند مرموزی گفت :
_نه... من تورو برای مصاحبه میفرستم.... خودت قبول شو. بعدم کمی جلو اومدو نگاهی به صورتم انداخت :
_و معتقدم قبول میشی.



وقتی وارد استدیو شات برداری شدم، عکاس مشغول نظارت روی کارکنان بود که دکور استدیو رو اونطور که میخواد درست کنن با دیدن من اومد سمتم و با روی خوش گفت :
_شما باید خانم مونرو باشید.
سری تکون دادم :
_بله خودمم.
_به آرایشگرا سپردم کاراشونو وقتی اومدی شروع کنن.
آرایشگر توهم توراهه، اون واقعا معرکه س...عاشق کاراش میشی.




برگشتم و به مدل‌هایی که توسط آرایشگراشون که مشغول کار روی صورت و موهای مدلا شون بودن نگاهی انداختم، واقعا رویایی بود که به حقیقت پیوسته بود.
کی فکرشو می‌کرد یه روزی میکی از غرب ایست اند به اینجا برسه. تمامشو مدیون ریک بودم، اگه اون نبود زندگی من هیچ وقت به این اوجی که هست نمی‌رسید.



پشت یکی از میز آیینه ها که با لامپایی که دور آیینه نصب شده بودو صورتمو روشن می‌کرد نشستم و نگاهی به خودم انداختم، به ثانیه نکشید آرایشگر خودشو رسوند، درحالی که یه کافی  تو دستش و یه کوله پشت کمرش داشت بعد از اینکه از مدیر صحنه کلی برای تأخیر ش عذرخواهی کرد به همراه یه کوله رو پشتش و یه لیوان کافی تو دستش به طرف من اومدو نفس نفس زنان گفت :
_واقعا معذرت میخوام اگه خیلی دیر کردم.. معطل شدی؟!
بهش دست دادمو گفتم :
_نه ناراحت نباش منم تازه رسیدم.
وسایل آرایشی رو از تو کوله ش در آوردو گفت :
_من عادت دارم از وسایل و مارکای خودم استفاده کنم، به خاطر همینه که رو میز چیزی نیست.




سری تکون دادم و گفتم :
_من که مشکلی ندارم.
لبخندی زدو گفت :
_خب ببینیم اینجا چی داریم.
نگاه کلی به صورتم انداخت و انگشتاشو زیر چونم قرار دادو سرمو بالا بردو با دقت اجزای صورتم از زیر نظر گذروند.



هومی گفت و ادامه داد :
_پوستت عالیه مطمعن باش زیر کرم پودر و فیکسر خودشو قشنگ نشون میده.
_بند انداختی؟
سرمو تکون دادم و گفتم :
_همیشه ميندازم.
_خوبه پس کار منو سبک کردی.
لبخندی زدم، اونم شروع کرد مطابقت دادن رنگای کرم پودرش تا یکی رو که با پوستم هماهنگی بیشتری داره استفاده کنه.



_خب میدونی که مدلای زمستونی باید آرایش گرم داشته باشن، باید برات از خط لبو رژای گرم مثل قرمز و جیگری استفاده کنم، برای پشت پلکتم از سایه های تیره و خط چشم استفاده میکنم.
شروع کرد زدن کرم پودر به صورتم، بعد از اونم با پد از فیکسر و پنکیک پستمو ثابت کرد.
همین طوری داشت کارشو با آرامش انجام می‌داد که صدای جیغو دعوا و بحث و جدل همه رو متعجب کرد،آرایشگرم دست از کارش برداشت و به پشت سرم خیره شد،
_وای بازم شروع شد.
این صدای آرایشگرم بود، لحنش طوری بود انگار این اتفاق همیشه ی خدا پیش میاد.
منم برگشتم و با دیدن دختری که داشت با دمی و آرایشگرش بحث می‌کرد توجهم جلب شد،
_نه من این اجازه رو بهت نمیدم... حق نداری تو مدل  موهای من دست ببری.
دختره حسابی شکار بودو عصبی انگشت اشاره شو بالا پایین می‌کرد، آرایشگرشم سعی داشت بهش توضیح بده:
_اخه نمیشه که مدل موهای شما با مدل مویی که تو بروشور هست خیلی فرق میکنه... من وظیفه دارم مطابقت ایجاد کنم.



دختره دوباره با صدای بلند گفت:
_چرا متوجه نمیشی... مدل موهای من تحت نظر یه کمپانی اینتر نشناله که من مدلشم.. بدون اجازه ی اونا هیچ آرایشگر دیگ حق نداره دست به موهام بزنه...
کلافه ادامه داد :
_ حالا اگ متوجه شد!
تو همین اثنا دمی شروع کرد آروم و منطقی باهاش حرف زدن.
اون دخترم آروم شدو رفت رو صندلیش جلوی آیینه نشست.



هنوز بهش خیره بودم که با صدای آرایشگرم برگشتم :
_این دختر همیشه دنبال ایراد گرفتن و سنگ انداختن جلو پا همه‌ س... تاحالا نشده از کار ما بدبختا ایراد نگرفته باشه.

متعجب پرسیدم:
_مگه کیه!؟
همین که رو صورتم کار می‌کرد جواب داد :
_اون یکی از مدلای مشهور انگلیس