2022-03-07 00:03:25
طبق اعلام سازمان ملل بیش از یک و نیم میلیون اوکراینی پس از تجاوز روسیه از این کشور خارج شدهاند؛ سریعترین بحران پناهجویی اروپا از زمان آغاز جنگ جهانی دوم
«در عصر افول بیامان ملت-دولتها و زوال عموم مقولات حقوقی-سیاسی سنتی میتوان گفت پناهنده یگانه تمثال تصورپذیری است که میتوان از مردمان زمانه ما به دست داد. یگانه مقولهای که امروزه- دستکم تا وقتی که فرایند فروپاشی ملت-دولتها و حاکمیتشان کامل شود- میتوان صور و حدود یک اجتماع سیاسی آینده را در آن مشاهده کرد پناهدگی است. در واقع اگر بخواهیم از پس رسالتهای سربهسر تازهای که این دورهوزمانه بر دوش ما نهاده برآییم، به نظر میرسد باید بیبروبرگرد مفهومهای بنیادینی را که تاکنون برای بازنمایی فاعلان قلمرو سیاست به کار میبردهایم کنار بگذاریم، مفهومهایی چون بشر، شهروند و حقوق شهروند، اما همچنین طبقه حاکم و کارگر و غیره، و فلسفه سیاسی خود را از نو بر پایه تمثال یکتای پناهنده استوار کنیم.
نخستینبار که پناهندگان در تاریخ به صورت پدیدهای گسترده و تودهگیر جلوهگر شدند پس از پایان جنگ جهانی اول بود: برههای که امپراتوریهای بزرگ روسیه، اتریش-مجارستان و عثمانی فروپاشیدند و پیماننامههای صلح نظم نوینی در جهان آفریدند و همه این ساختار جمعیتی و سرزمینی اروپای مرکزی و شرقی را از بیخوبن دگرگون ساختند. در مدتزمان کوتاهی، یکمیلیون و نیم تن از مردمان روسیه سفید، هفتصدهزار ارمنی، پانصدهزار بلغاری، یکمیلیون یونانی و صدها هزار آلمانی، مجار و رومانیایی سرزمین خود را ترک گفتند و به سرزمینهای دیگر کوچ کردند. بر این تودههای آواره و سرگردان باید وضعیت آبستنِ انفجاری را افزود که بر اثر پیدایش کشورهای نوبنیادی پدید آمد که از پی انعقاد معاهدههای صلح و بر اسلوب دولت ملی پای در عرصه جغرافیای جهان نهادند (برای نمونه تجزیه یوگسلاوی و چک و اسلواکی را در نظر آورید). حدود سی درصد جمعیت این کشورها اقلیتهایی بودند که میبایست دل به پشتیبانی پیماننامههای بینالمللی (موسوم به عهدنامههای حامی اقلیتها) خوش میداشتند؛ گو اینکه بیشتر آنها در حد حرف باقی ماندند. چند سال پس از این رویدادها بود که وضع قوانین نژادی در آلمان و وقوع جنگ داخلی در اسپانیا خیل کثیری از پناهندگان تازه را در سرتاسر اروپا پراکند.
حال زمان آن فرارسیده که مفهوم «پناهنده» را با قاطعیت از مفهوم «حقوق بشر» جدا کنیم و دیگر به حق «پناهندگی» (که در چارچوب قوانین دولتهای اروپایی روزبهروز محدود و محدودتر میشود) به دیده مقولهای مجرد و نظری ننگریم که در قالب آن باید به فهم پدیده پناهندگان پرداخت. به پناهنده باید با در نظر گرفتن آنچه در حقیقت هست نظر افکند، «پناهنده بودن» یکسره مفهومی مرزی است که اصول و مبادی ملت-دولت را از بیخوبن به پرسش میگیرد و در همان حال یاریمان میکند تا گستره مقولاتی را که دیگر نمیتوان آنها را به تعویق انداخت هر چه روشنتر سازیم.»
از مقاله «فراسوی حقوق بشر»، جورجو آگامبن
@thesis11site
2.8K views21:03