اِحٌْٖسَٰـَِْْْـٍَِْْْـٍَٰٓـٍَٰٰٰٓٓٓـٍٍٰٓٓاسٍِٖ سٍِپِْٖٔیـَِْْْـٍَِْْْـٍَٰٓـٍَٰٰٰٓٓٓـٍٍٰٓٓدٌٍِْ

2022-06-22 13:28:57 باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 13:28:20 باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 13:28:09 باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 13:24:29 باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 08:52:49 صبح شـد زندگی در می زند
مهربانی، شوق، شـادی پشت در منتظر است
بازکن پنجره را که خداوند
ز شوقِ من و تو می خندد
سـلام صبحتون بخیرو شـادی
به فصل زیبـای تابستان خوش آمدید
یک تابستان پرازآرامش
یک فصل شاد وبی غصه یک ماه آروم و عـاشقـانـه ویک روزشادوپراز خیروبرکت
نصیب تـک تـک لحظه هـاتـون
تابستونتون زیباو پرازخاطرات شیرین باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 08:48:55 به تابستان ۱۴۰۱ رسیدیم ...
تابستون مباااارک
تابستون که میاد محبت و عشق به عزیزانمون بیشتر و گرمتر میشه همونایی که پای ما ایستادن و یه فصل دیگه نشون دادن که موندنی بودن و هستن و خواهند بود و ما رو با هیچی تو این دنیا عوض نمیکنن چون عشق واقعی فروختنی نیست و همیشه به قوت خودش باقیه...!
براتون تابستونی پر از لحظه های شیرین و خنک مثل هندونه و خربزه تو حوض عزیزجون ؛ طعم ناب گیلاسای باغ تجریش آقاجون ؛ انگورها و گردوهای خوشمزه دماوند عمه جون و چای قند پهلوی خاله جون تو باغ لواسون با یه دنیا عشق و عاطفه و وفاداری به عزیزانتون آرزومندم باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 08:47:50 در دریاچه ی نور قو ئی رفته به خواب
دست سبز نسیم پرهاشو زده تاب
با مهتاب سفید بوی پیچک و یاس
میریزه رو تنش مثل قطره آب
گلبرگ های نرم پر چین زیر ماه
با بوسه ی ترد و گرم ماهی ها میرقصند
من مست ازتب شعرفریادم به گلوکاش در این شب نور
او بود و من قوگلبرگ های نرم پر چین زیر ماه
با بوسه ی ترد و گرم ماهی ها میرقصند
در دریاچه ی نور قو ئی رفته به خواب
دست سبز نسیم پرهاشو زده تاب
با مهتاب سفید بوی پیچک و یاس
میریزه رو تنش مثل قطره آب
گلبرگ های نرم پر چین زیر ماه
با بوسه ی ترد و گرم ماهی ها میرقصند باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 08:46:52 صبح شـدزندگی در می زندمهربانی، شوق، شـادی
پشت در منتظر است
بازکن پنجره راکه خداوندز شوقِ من وتو میخندد

سـلام صبحتون بخیرو شـادی
باز کن پنجره راصبح دمید
چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
کودک قلب من این قصه ی شاداز لبان تو شنید زندگی رویا نیست زندگی زیبایی ست
می توان بر درختی تهی از بار زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی
بذری ریخت
می توان از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل توهر دو بیزار از این فاصله هاست
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
تابستونتون زیباو پرازخاطرات شیرین باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 08:38:55 آرامم...
برای خودم چای میریزم...
زیر باریکه ی نور پنجره می نشینم...
به جنجال گنجشک های خیابان گوش میکنم...
نفس عمیقی میکشم و خوشحالم از اینکه هستم...
که کسانی را دوست دارم...
که کسانی دوستم دارند...
که هدف دارم که امیدوارم...
امیدوارم‌ به رسیدن روزهای خوب تر...
به اتفاقات خوب تر...
به ملاقات آدم های خوب تر...
خواندن کتاب های خوب تر...
رفتن به مکان‌های خوب تر...
و داشتن هدف هایی خوب تر...
نسیم خنکی از شیار پنجره می دود بین موهایم
یاکریمی از پشت شیشه مرا نگاه میکند
و من‌چهارزانو نشسته ام در بطن سبزترین و آرام ترین دقایق زیست...

برای این لحظه شکرگزاری میکنم باز کردن / نظر دهید

2022-06-22 07:55:26 من خوشم میاد ازت
باصدای زیبای ناصر زینعلی

تقدیم به دوستداران باز کردن / نظر دهید