برای ورودت به قلبم شکافی ایجاد کردم که موجب زخم شد. اما تا وقت | ﮼زخمِقلب
برای ورودت به قلبم شکافی ایجاد کردم که موجب زخم شد. اما تا وقتی درون آن سکونت داشتی درد آن زخم حس نمیشد حال که اینجا نیستی، حال که دیواره های این قلب را تار های نا امیدی بسته است، حال که قطره ای خون علاقهای به رد شدن از آنجا را ندارد چون تو را یاد آنها میاندازد.. درد این زخم عمیق را تازه درک میکنم. با اینکه باعث بزرگترین زخم من هستی اما.. بازم تو را دوست میدارم، زخمِ قلبِ من.