﮼زخمِ‌قلب

2023-01-15 02:02:06 شاید من دیگه‌نباشم ماریا
من و برگردون خونه باز کردن / نظر دهید

2023-01-14 22:02:11 همه ادما یه نقطه اتصالی دارن
حالا ممکنه این نقطه اتصال خیابون‌باشه مدرسه و دانشگاه باشه یه فروشگاه باشه یه کافه باشه پشت پنجره اتاق باشه یه پاساژ باشه یه کوچه تنگ باشه یه ادم باشه یه خاطر باشه یه مهمونی باشه یه بیرون رفتن ساده باشه یه تاکسی با چهار تا مسافر باشه یه اشتباه ساده باشه…
میخواستم بگم من میخوام بار ها و بار ها این نقطه اتصال رو دوره کنم
دلم میخوام تا اخر زندگیم اون غریبه باشم که به صورت تصادفی وارد زندگی تو شده و دیدارمون به هردومون ادرنالین دوباره تزریق میکنه
پارمی بهوندی باز کردن / نظر دهید

2023-01-14 19:02:06 زخم قلبت را باز کردم
و نشستم به تماشای اسمان باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 22:02:06 در نامه ای با جوهر قرمز
نوشتم
رگ‌های این شعر ها را باید برید
چرا که‌خون فقط میتواند تورو بنویسد باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 19:02:06 بعد از رفتنت
چیز زیادی به یاد ندارم
فقط یادم هست
چون درختی خشک به خانه امدم
و در را به روی همه فصل ها بستم
پارمی بهوندی باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 22:02:06 بگو چمدانت موقع رفتن
چقدر بود؟
چقدر جا داشت؟
که تمام زندگی ام را بردی باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 19:02:11 تو چطور این را نمیدانی؟
من روز ها برای دیدن لبخندت
در حاشیه ی دیوار های شهر پنهان شدم
چاره ای بکن
راهی جلوی پایم بگذار
که بتوانم از چشمانت دل بکنم
شب را با خیال تو نه
ستاره ها سپری کنم
پارمی بهوندی باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 02:02:06 هر نگاهی که از من دریغ میکنی
و‌نثار دیگران میکنی
ستاره ای در اسمان
و شمعی در قلبم خاموش میشود
قلبم
گورستانی شد
و اسمانم سیاهچاله
دست کم نگاه هایت را عادلانه تقسیم کن باز کردن / نظر دهید

2023-01-11 22:02:06 تو
ممکن ترین
رویای محال منی باز کردن / نظر دهید

2023-01-10 19:02:06 خاطراتی هستند
که دیگر رهایم نمیکنند
خاطراتی هستند
که خود را با میخ به جمجمه ام کوبیده اند
خاطراتی از جنس‌ درد
با نام تو در تک تک لحظه هایش
با عشقی که در سینه ام بود و الان جایش را به سوزش و درد داره
خاطراتی هستند
که دیگر‌از یادم نمیروند
خاطراتی با یاد تو
پارمی بهوندی باز کردن / نظر دهید