با دختر همسایه نفسم با دیدن بین پاهاش تو سینه حبس شد. | منــ❤ـو تـــ❤ـو وعشق
با دختر همسایه
نفسم با دیدن بین پاهاش تو سینه حبس شد.
خیلی تپل اما خواستنی بود!
به شورت آبیش که یکم خیس شده بود خیره شدم و لبخندی زدم.
انگشتم رو جلو بردم و روی شیارش کشیدم.
به خودش پیچید.
- عمو اوی!
- آروم باش چیزی نیست!
- ام...اما یهو یه جوری شدم!
دست هام دو طرف شورتش نشست و با قلبی ضربان گرفته پایین کشیدمش.
-هیشش الان خوبش میکنم!
پاهاش رو بهم چسبونده بود که دستم رو لای رون هاش کشیدم.
- اوی عمو قلقلکم میاد!
- پاهات رو شل کن خوشگلم نمیتونم شورتت رو پایین بکشم!
به حرفم گوش داد و شل کرد که به راحتی تو یه ضرب شورتش رو پایین کشیدم.
با دیدن بین پاهاش آب از دهنم راه افتاد.
زیر شکمم یه جوری شد و کم کم حالم بد شد.
آروم انگشتم رو جلو بردم و روی شیارش کشیدم.
باورم نمیشد همچین چیزی رو از نزدیک ببینم!
ماله زنم بخاطر شیو کردن زیاد اکثرا تیره بود و موهای زائد روش اذیتم میکرد اما ماله این دختر زیادی خوردنی و خاص بود!
آروم پاهاش رو از هم باز کردم و سرم رو خم کردمو...
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
https://t.me/+mB5TNQMF0qVlMjdk
#پارت_واقعی #بدون_سانسور_تو_چنل_بالا