Get Mystery Box with random crypto!

زوج درمانی

لوگوی کانال تلگرام zojdarmani_ir — زوج درمانی ز
لوگوی کانال تلگرام zojdarmani_ir — زوج درمانی
آدرس کانال: @zojdarmani_ir
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 250
توضیحات از کانال

کلینیک مجازی زوج درمانی
.

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2017-12-16 09:24:11 #عشق رمانتیک تداوم ندارد.
دنبال عشق رمانتیک و #آتشین نباشید
.اگر در روابط زناشویی خود به این باور هستید که همچنان بایستی همان عشق و شور و دلباختگی ادامه پیدا کند دچار یک #خطای شناختی شده اید.

#عشق رمانتیک محصول هیجانات و #هورمونها و قوای فیزیولوژیک ماست که دیر یا زود از شدت و غلیان آن کاسته میگردد.

#در یک ازدواج کارآمد عشق رمانتیک جای خود را به صمیمیت و #تعهد میدهد.شما با همسر خود #صمیمی میشوید و برای بهتر شدن روابط خود با او تلاش میکنید. روز به روز عاشقتر، شفیق تر و همراه تر میشوید. حتی اگر آن هیجانات و دلباختگی های شدید روز های آشنایی را نداشته باشید.

#دکتر_هلاکویی
1.8K views06:24
باز کردن / نظر دهید
2017-12-08 09:09:38 #برای ایجاد یک رابطه خوب و مطلوب چهار کلید وجود دارد

ارتباط هدفدار:
در این ارتباط باید یک درک متقابل به وجود آید.

درک درست:
در این مرحله ما تفاوت های یکدیگر را شناخته و به آن ها احترام می گذاریم.

خودداری از قضاوت های عجولانه:
باید که نسبت به هم و دیگران قضاوت های منفی و غیر معقول نداشته باشیم.

مسؤولیت پذیری:
دو طرف می پذیرند که مشکلات زندگی به هر دو نفرشان مربوط است، پس گذشت و صبوری نیاز دارد.


#دکتر_هلاکویی
1.8K views06:09
باز کردن / نظر دهید
2016-04-08 01:35:06 نتیجه اخلاقی:

زندگی به سبک پدربزرگ
نه تنها زندگی زناشویی
که ممکن است دودمانمان را بر باد دهد.

تغییرات را پذیرا باشیم.
9.9K views22:35
باز کردن / نظر دهید
2016-04-08 01:33:04 یک داستان:
زندگی به سبک پدربزرگ...

از پدربزرگ راز 40 سال زندگی موفق اش را پرسید.
پدربزرگ لبخندی زد و از شب حجله گفت:
شب حجله بود پسرم،
روی تخت با مادربزرگت دراز کشیده بودم و برایش از خاطراتم می گفتم.
دهانم خشک شده بود،
اما اگر به مادربزرگت می گفتم یک لیوان آب بیاور،
ممکن بود حوصله نکند و همان اولین درخواست من، زمین بخورد و رشته ی زندگی از دستم در برود.
درست در همان حال گربه ای از لب پنجره رد می شد،
آمد و زیر نور مهتاب،
همانجا کش و قوسی به خودش داد و دراز کشید.
من هم خیلی آرام و جدی به گربه گفتم: یک لیوان آب برایم بیاور...
مادربزرگت تعجب کرد،
اما غرق شنیدن خاطرات بود.
من هم دوباره به تعریف خاطراتم ادامه دادم...
ده دقیقه بعد، دوباره به گربه گفتم یک لیوان آب از تو خواستم!
و باز به گفتن خاطرات ادامه دادم.
اما وقتی خاطره تمام شد،
مثل برق از جایم بلند شدم
قمه را از زیر تخت برداشتم
و تا گربه فرصت فرار پیدا کند
گردن او را گرفتم
و گفتم: دوبار به تو گفته بودم
یک لیوان آب بیاور، اما گوش ندادی،
و با یک حرکت سر گربه را بریدم.
بعد آرام به تخت برگشتم،
به مادربزرگت لبخندی زدم
و گفتم: عزیزم، یک لیوان آب برایم بیاور.
و حالا 40 سال است
که حرفی را دوبار نزده ام.

چند سال گذشت و پسر ازدواج کرد
شب حجله نزدیک بود
تصمیم گرفت او هم گربه ای را دم حجله بکشد
از این رو به دروازه غار رفت
و یک قمه ی دسته زنجان اصل خرید...
یک گربه ی پیر آرام هم از خیابان مولوی خرید...

شب حجله گربه را نشاند پای پنجره، و قمه را هم گذاشت زیر تخت، و شروع کرد به تعریف کردن خاطرات دوران سربازی که چطور سر شرط بندی با زرنگی تمام سیصد فشنگ از انبار مهمات دزدیده بود، و آب هم از آب تکان نخورده بود.

دختر حسابی از خاطرات کلافه شده بود، و دائم می گفت:
خوووب، حالا برو سر اصل مطلب!
او هم می گفت: حالا صبر کن، جاهای خوبش مانده.
و دوباره داستان را ادامه می داد.
و هر از چند گاه هم به گربه می گفت: یک لیوان آب لطفا.
خلاصه در نهایت جستی زد
و گربه را سر برید
بعد هم از دختر تقاضای آب کرد.
دختر خیلی آرام به سمت آشپزخانه رفت.
اما کمی دیر کرد.
فریاد زد: کجایی عزیزم
دختر گفت: دارم شربت درست می کنم گلم.
بادی به غبغب انداخت و با خودش فکر کرد:
چقدر عالی، من از پدربزرگ هم موفق تر بودم در کشتن گربه ی دم حجله.

فردا صبح با غرور تمام سرکار حاضر شد تا تجربه ی موفق خودش را برای همکاران تعریف کند.
اما هر کدام از همکاران که وارد شدند، از او رو می گرداندند،
حتی جواب سلام او را نمی دادند،
خانوم های همکار هم چشم می چرخاندند و به او اعتنا نمی کردند.
ساعت 9 صبح هم به اتاق رئیس احضار شد!

رئیس با سنگینی جواب سلام او را داد، و سریع رفت سر اصل مطلب:
همکار عزیز، اینجا، در این اداره، به عنوان یک نهاد حمایت از محیط زیست، خود باید اولین مدافع حقوق حیوانات باشیم.
اما شما ظاهرا مشکلاتی دارید که ادامه ی همکاری را، غیر ممکن می کند.
تا آمد بپرسد مگر چه شده قربان،
رئیس موبایلش را باز کرد
و کلیپ "سربریدن گربه ی ملوس توسط یک بیمار روانی" را برای او به نمایش گذاشت.
کلیپ در یک کانال سیصدهزار عضوی به اشتراک گذاشته شده بود
و در کمتر از 8 ساعت، دویست هزار بازدید گرفته بود!

چند ساعت بعد،
وقتی داشت از حسابداری
برگه ی تسویه حساب را دریافت می کرد،
متوجه شد او را در کانالی به نام
"این دیوانه را شناسایی کنیم"
عضو کرده اند.

لینک پیج
"کمپین انتقام از مرد بی رحم، با همکاری انجمن حمایت از حقوق حیوانات"
در فیس بوک نیز از طرف دوستان برای او ارسال شد.

وقتی به خانه برگشت،
همین که در را باز کرد
با یک فضای خالی مواجه شد.
کاغذی با مضمون زیر روی دیوار نصب شده بود:
عزیزم، من تو را قضاوت نمی کنم.
تو فقط نیاز به معالجه داری.
همین.
ضمنا دیشب در شربت دو دوز، فلوکستین و کلونازپام حل کردم.
ممکن است کمی سرگیجه داشته باشی.
پس زودتر استراحت کن.

آن شب زودتر از همیشه به خواب رفت
و صبح زود با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شد:
- آقای فلانی؟
- بله، خودم هستم.
- شما سریعا باید خودتان را به دادگاه نظامی معرفی کنید.
- بابت چه موضوعی؟
- تشریف بیاورید مشخص می شود، در مورد جزییات گم شدن سیصد فشنگ در دوره ی خدمت شما.
شما تبرئه شده بودید. اما با گزارشی، پرونده دوباره به جریان افتاده است.

تمام شب را روی زمین خوابیده بود
و بدنش حسابی کوفته بود.
وسایلش را برداشت تا به مسافرخانه ای برود.
اما جلوی در با انبوه همسایگان و یک ون ویژه ی آسایشگاه روانی مواجه شد:
قربان، همسایه ها از وجود شما در این آپارتمان نگران هستند، باید با ما بیایید.

وارد بخش که شد،
سر در بخش تابلو زده بودند:
بخش بیماران اسکیزوفرنی.

در اولین مصاحبه ی بالینی درمانگر از او پرسید:
پسرم، غیر از گربه ها، تا به حال پیش آمده بود که به حیوانات دیگر نیز دستوراتی بدهی؟

نگارش: محمدجواد کریمی
11.3K views22:33
باز کردن / نظر دهید
2016-02-04 00:23:00 #با_هم_رشد_کنیم
#یادداشت_های_یک_روانپزشک

زن مي گفت:
پدرشوهرم بهم درباره لباس پوشيدنم تذكر داد، به شوهرم گفتم، بهم گفت منظوري نداشته، برادرشوهرم بهم درباره رفتارم با مادرشوهرم تذكر داد، به همسرم گفتم، بهم گفت طوري نشده، اهميتي نداره،
شوهر مي گفت:
خانواده ي من منظوري از حرفاشون ندارن، خانم ام كه اونها رو مي شناسه نبايد ناراحت بشه.



وقتي ازدواج مي كنيم اگر همسرمان با خانواده مان مشكلي پيدا كند، قاعده اين است كه از خانواده مان دفاع نكنيم.

دفاع از خانواده پدري در برابر همسر نشانه ي وابستگي به آنهاست، و كسي كه به خانواده ي پدري وابستگي دارد در هر سني كه باشد هنوز آمادگي ازدواج ندارد.

"دکترنسرین میرزایی"

channel: @Zojdarmani_ir
11.5K views21:23
باز کردن / نظر دهید
2016-02-01 21:55:27 #با_هم_رشد_کنیم

چند سال قبل خانمی برای مشاوره به مطبم آمده بود که گلایه ی زیادی از رفتار شوهرش داشت. از بی مهری ها و رفتار خودشیفته ی شوهرش به ستوه آمده بود و به دنبال مشاوری می گشت که به او بگوید طلاق بگیرد یا نه. من به ایشان گفتم: «من نمی گویم طلاق بگیر یا نه، چرا که به نظر من طلاق گرفتن یا نگرفتن تفاوتی در سرنوشت شما ایجاد نمی کند! اگر کشف کنی وجود چنین شخصی در زندگی تو، پاسخ به چه چیزی در زندگی روانی درونی توست و کارگردان زندگی با قراردادن او در زندگی تو چه درسی را برایت در نظر دارد، سرنوشت تو تغییر می کند، اما اگر درس این ماجرا را نیاموزی به هر کجای دنیا که بروی و با هر کس که زندگی کنی ماجرایی مشابه برایت تکرار خواهد شد!» یکی دو ماه پیش که دوباره آن خانم را دیدم می گفت همسرش به طرز غیر منتظره ای تغییر کرده و مهربان و همدل شده است! حتما این خانم درسی که لازم بود را آموخته است.

یادداشت های یک روانپزشک/ دکتر محمدرضا سرگلزایی

channel: @Zojdarmani_ir
8.5K views18:55
باز کردن / نظر دهید
2016-01-28 09:26:47 #با_هم_کتاب_بخوانیم
#برگزیده_ها

در ذهن بیشتر ما رابطه جنسی رضایت بخش وعشق رضایت بخش با هم همراهند اما وقتی ازدواج میکنیم وبه یکدیگر متعهد میشویم نمیدانیم ادامه دادن وهماهنگ نگه داشتن رابطه جنسی و عشق و مهرورزی برای تمام طول عمر تا چه حد دشوار است

همچنان که رابطه مشترک ادامه می یابد, فشاری که بر هر یک از ما اعمال می کند تا دیگری راتحت کنترل خود در آورد قد علم میکند, در اینصورت پیوند رابطه جنسی و عشق ضعیف و ضعیف تر میشود تا در نهایت پیوندشان قطع میشود

باید بگویم, عشق ورزیدن به کسی که میخواهد شما را کنترل کند و تغییر دهد یا عشق ورزیدن به کسی که میخواهید او را کنترل کنید یا تغییر دهید اگر غیر ممکن نباشد, بسیار دشوار است

رابطه جنسی در زندگی مشترک معمولا ادامه می یابد ولی رنگ کنترل کردن به خود میگیرد, یکی از طرفین یا هر دو از کنترل بیرونی استفاده میکنند ودیگراز عشق و محبت در زندگی مشترک خبری نیست و حالا هر یک دیگری را برای احساس تنهایی خود سرزنش می کند

کتاب "تئوری انتخاب"
نوشته "ویلیام گلسر"
ترجمه "دکترعلی صاحبی"

channel: @Zojdarmani_ir
7.8K views06:26
باز کردن / نظر دهید
2016-01-24 18:23:13 #با_هم_رشد_کنیم

در سفر زندگی ، خود “مسافر بودن” را درست زیستن به مراتب با ارزش تر است از یک ” همسفر” یافتن.
همسفری که زیر فشار توقعاتمون ، در هم میشکنیمش.

بنا نیست عمق تنهایی و زخم و حتی سرور و ابتهاج درونی ما را کسی بفهمد…همسر آدم ، الزاما همسفر فلسفی و روانی ما نباید باشد

اینکه او تارکوفسکی نمیفهمد یا اهل رمان هرمان هسه نیست واقعا مهم نیست زیرا او میتواند همسری وفادار یا مهربان و بی ادعا باشد که در سختیهای زندگی من را تنها نگذاشته است.

"دکتر علیرضاشیری"

channel: @Zojdarmani_ir
6.8K views15:23
باز کردن / نظر دهید
2016-01-24 18:23:13
مسافر بودن یا همسفر داشتن، کدام مهم تر است؟
channel: @Zojdarmani_ir
6.2K views15:23
باز کردن / نظر دهید
2016-01-23 23:06:17 #خودشناسی

اگر روابط شما آن طور كه مي خواهيد نيست، مطمئن باشيد كسي كه بايد تغيير كند خود شما هستيد. ما يك عمر منتظر زن ايده آل يا مرد ايده آل مي نشينيم. زن ايده آل و مرد ايده آل وجود ندارد. با خودتان فكر كنيد و ببينيد اگر شما مرد ايده آل يا زن ايده آل خود نيستيد و اگر شما با خودتان ازدواج نمي كرديد، چرا كس ديگري بايد با شما ازدواج كند؟

اگر شما با تمام وجود عاشق خودتان نیستید و اين عشق قابل لمس نيست و در پوست خود راحت نيستيد، شفاف نيستيد، صادق نيستيد، اين را عوض كنيد. انرژي خود را در عوض كردن شوهر، زن يا دوست پسر خود هدر ندهيد. اگر شما نخواهيد خودتان را نجات بدهيد، خدا هم شما را نجات نخواهد داد. اگر فكر مي كنيد كه چيزي مثل يك قرص شما را نجات مي دهد ... قرص زياد است ولي شما تغييري نخواهيد كرد.

"دكتر آزيتا ساعيان"

channel: @Zojdarmani_ir
6.7K views20:06
باز کردن / نظر دهید