2022-07-26 13:03:21
زندگی حرفهای و تجارب شخصی هاوکینز چه نقشی در طرز نگاه به سوژهها و نوع روایت داستان ایفا میکند؟
هاوکینز هم مثل هر نویسنده و قصهگوی دیگری از زندگی خودش و اطرافیانش الهام میگیرد. مثلاً دوستی برای او از بانوی جوانی میگوید که بعد از تصادفی سهمگین، تغییر شخصیت داده و ناخواسته تبدیل به زنی بیبندوبار شده است و همین جرقه شخصیت لورای «آتش پنهان» را در ذهن هاوکینز میزند.
او آپارتمانی در حوالی آبراه ریجنت دارد و میگوید هرازگاهی غرق شدن یکی از قایقهای زیبای آنجا را میبیند. یک بار با دیدن چنین صحنهای به خودش میگوید ممکن است هرچیزی، حتی یک جسد، در این قایق باشد و همین هم الهامبخشِ قسمت مربوط به محل وقوع قتل و صحنههای مهمی در کتاب «آتش پنهان» میشود.
اما شاید بد نباشد جواب شیطنتآمیز خانم هاوکینز را به سؤالی مشابه سؤال شما نقل بکنم: «خدا رو شکر هیچکدوم از داستانهام روایت زندگی خودم نیستن. اما المانهایی از خودم در شخصیت ریچلِ «دختری در قطار» و جولزِ «درون آب» و چند شخصیت دیگر دیده میشن.»
همانطور که اشاره شد «آتش پنهان» رمانی پلیسی، جنایی و معماییست. با توجه به رمانهای «دختری در قطار» و «درون آب» که پیشتر به چاپ رسیده است، هاوکینز تا چه میزان از کارکردهای ژانر در خلق آثارش بهره میبرد؟
فصل مشترک تمام آثار هاوکینز – منظور سه اثر اخیر و شناختهشده وی است – داشتن ژانر جنایی و معمایی، چندروایی بودن و حضور پررنگ زنهاست. با تکرار هوشمندانه ژانر اصلی در کتابهای بعدی، خواننده با خیال راحتتر میتواند کتاب بعدی نویسنده محبوبش را انتخاب کند. البته هاوکینز، به عنوان نویسندهای زیرک، گرچه رنگ آشنای آثار قبلی را حفظ میکند ولی با اضافه کردن ژانرهای فرعی، مانع قابل پیشبینی شدن آنها میشود.
هاوکینز متولد زیمباوه است. آیا میتوان ریشههای هویتی نویسنده را در آثارش دید؟
هاوکینز در سنین نوجوانی همراه خانوادهاش به لندن نقل مکان کردند. میشود گفت این جابهجایی بیشترین تأثیر را در آثارش به جا گذاشته است. او در کتابهایش از افرادی میگوید که از جامعه جدا افتادهاند؛ درست مثل اویی که بعد از آمدن به لندن با دنیای متفاوتی روبهرو میشود که برایش ترسناک و بیگانه است.
«آتش پنهان» داستان یک قتل با سه زن مظنون به قتل است که طی رمان با شخصیتها، مشکلات و دغدغههای آنها آشنا میشویم. تا چه میزان میتوان از این کتاب به عنوان رمانی زنانه یاد کرد؟
متأسفانه وقتی صحبت از یک رمان زنانه میشود، این حس به مخاطب القا میشود که قرار است آهونالههای عاشقانه بشوند، حسادتهای ابلهانه ببینند و در نهایت خانمهای کتاب بهخاطر یک مرد، گیس و گیسکشی راه بیندازند. و یادمان میرود ما خانمها، نیمی از جمعیت دنیاییم؛ یکی مثل خانم هاوکینز نویسنده، یکی مثل شما خبرنگار و یکی هم مثل من، مترجم میشود و... اما در «آتش پنهان» میبینیم فرقی ندارد زن باشید یا مرد؛ در هرصورت تحت تأثیر وقایع دلخراش، بیعدالتیها و اشتباهات خود و اطرافیانتان صدمه میبینید. این شخصیت شماست که عملکردتان را تعیین میکند نه جنسیتتان. همانطور که مردها میتوانند قاتل باشند، زنها هم میتوانند. همانطور که زنها زیر بار مشکلات به گریه میافتند، مردها هم گریه میکنند. پس به نظر من – البته که هر خواننده، نظر و تحلیل شخصی خودش را دارد – با اینکه این کتاب درباره زنهاست ولی به صرف زن بودن بیشتر شخصیتهای اصلی کتاب، نمیتوانیم اسم زنانه بودن روی این کتاب بگذاریم.
با توجه به تجربه شما در ترجمه رمانهای جنایی و معمایی، از جایگاه «آتش پنهان» در این ژانر بگویید.
این کتاب هم مثل دو اثر قبلی نویسنده، با استقبال خوبی روبهرو شد و همان ابتدای کار جز نامزدهای بهترین آثار جنایی گودریدز قرار گرفت. به نظرم با توجه به اینکه ژانر اصلی آن جنایی است ولی به خوبی توانسته در میان تلاطم احساسهای برآشفتهکننده، مزه عشق و دوست داشتن را نیز به مخاطب بچشاند، بنابراین لیاقت دیده شدن را دارد.
گاهی در یک کتاب تمرکز روی حل ماجراست. تنها خواسته نویسنده این است که تا لحظه آخر مخاطب را سردرگم نگه دارد؛ اما من سعی کردهام کتابهایی انتخاب کنم که محور اصلی کتاب، فقط قتل و حل آن نباشد و به همان اندازه علت روانشناسی، انگیزه و روابط انسانی در آن مطرح باشد. و نه تنها در انتخاب «آتش پنهان» بلکه در دو کتاب قبلیام در آموت یعنی «جادۀ رستگاری» و «آرامش ابدی سارا» هم این نکته را مدنظر داشتهام.
701 views10:03