از بیست تا سی سالگیتو دیدم. باهات استرس کشیدم، باهات غمگین شدم | آبانـــــــــ
از بیست تا سی سالگیتو دیدم. باهات استرس کشیدم، باهات غمگین شدم، باهات شاد شدم، باهات حرص خوردم، باهات ذوق کردم. باهات بزرگ شدم. خوشحالم که هنوز هستی، هنوز مینویسی، توو این دهکده تو برام اون همسایهی خیلی عزیزِ قدیمیِ ده سالهای. اونی که اگه حالشو ندونم خوابم نمیره. سی سالگیت مبارک تلاشگرترین آدمِ همهی جهانها، توله شیرِ قشنگم♡ اون آرزو گندههای دلت برآورده شه، اونا که دلتو روشن نگه میداره:)