Get Mystery Box with random crypto!

تجربیات حامد عزیز از دوره شیوه حل مسائل زندگی به نام خدا | خانواده صمیمی عباس منش

تجربیات حامد عزیز از دوره شیوه حل مسائل زندگی

به نام خدا و سلام
این ششمین کامنت من در جلسه دوم آپدیت دوره شیوه حل مسائل هست.
توی این کامنت میخوام تجربه ام رو در مورد قسمت دوم تمرین این جلسه یعنی «راهکارهای حل مسئله» بگم. اصلا آدم باورش نمیشه که راه حل های حل مسئله چقدر میتون ساده باشن. «مسائل نه تنها راهکار دارند بلکه راهکاری ساده و قابل اجرا دارند». من برای مسئله ای که در قسمت اول این تمرین با پاسخ دادن شفاف به سوالات شناختم به یک راه حل رسیدم. اولش اون راه حل برای همون لحظه اوکی بود و من میتونستم اجراش کنم. بعد چند روز احساس کردم راه حل بهتری هم میتونه وجود داشته باشه. بنابراین سوال پرسیدم: آیا راه حل بهتری وجود داره؟ آیا میتونم راه حل باکیفیت تری پیدا کنم؟ بعد حس درونیم گفت آره وجود داره تو فقط بیا کانون توجهت رو تغییر بده. همین!
یعنی الان دارم اینو مینویسم خودم هم در یک احساس شعف و شادی فوق العاده ای هستم.
یعنی خیلی از مواقع ما نمیدونیم کانون توجهمون کجاست و راه حل مسئله ما تغییر کانون توجه است. یعنی باورتون نمیشه من این همه مدت داشتم به چیزی توجه میکردم که نمی خواستم توی تجربه زندگیم باشه و به همین خاطر انقدر غرق توجه به ناخواسته بودم که دیگه باور کرده بودم من نمیتونم مسئله ام رو حل کنم یا ناتوانم از حل این مسئله. امیدوارم متوجه منظورم شده باشین اما سعی میکنم باز هم توضیح بیشتری بدم و بازش کنم تا اصل موضوع رو درک کنیم. ببینید طبق قانون ما به هر چی توجه کنیم از جنس همون موضوع وارد زندگیمون میشه. به هر چیز توجه کنیم به همون سمت هدایت میشیم و اتفاقات و شرایطی برای ما به وجود میاد که همون جنس از توجه را تجربه کنیم.
برای من در حل این مسئله فقط نیاز بود در ابتدای کار من کانون توجهم رو مدیریت کنم و بذارم روی چیزی که میخوام و دوست دارم تجربه زندگیم باشه .
در سوال هفتم و هشتم قسمت اول تمرین این جلسه با جواب دادن به سوالات خاصلی ما دنبال چیزهایی میگردیم که در طول روز تمرکز و انرژی ما روی اون هست. چه چیزی این تمرکز و انرژی رو به وجود میاره؟ کانون توجه ما.
و برای مدیریت کانون توجه ام اول باید بدونم وضعیت اخیر کانون توجه ام چی هست و چه قسمت های عمده ای از این تمرکز رو دارم به صورت نامرئی هدر می دم.
یعنی ما باید از خودمون سوال کنیم آیا این موضوعات و چیزهایی که من در این سوال نوشتم همون چیزهایی هستن که دوست دارم جزء تجربه زندگیم باشن؟
بعد بیایم مدام این قانون رو یادآوری کنیم به خودمون که من به هر چیزی توجه کنم از جنس همون وارد زندگیم میشه. پس بیام کانون توجهم رو تغییر بدم به سمت چیزهایی که میخوام به سمت راه حل ها تا به سمتشون هدایت بشم. یعنی این دو باور جلسه اول رو باید خیلی تکرار کنیم و جزئی از وجود من بشه:
1- «مسائل من نه تنها راه حل دارند بلکه راه حل های بسیار ساده و قابل اجرا دارند»
2- «من با حل این مسئله عزت نفس و اعتماد بنفسم صدها برابر بالاتر میره» وقتی این رو باور کنیم طبق قانون ما هدایت میشویم به سمت راه حل.
و من کاری که می کنم اینه که شواهد بسیاری از زندگی خودم پیدا میکنم که مسائل بسیاری رو حل کردم و چقدر هم راه حلشون ساده بوده. و به خودم یادآوری میکنم این مسئله ای هم که در حال حاضر شناختم راه حلش ساده هست و من باید ادامه بدم تا هدایت بشم. بعد میبینی خیلی ساده هدایت میشی و مسئله ات حل میشه.
من برای حل یکی از مسائلی که شناختم و خیلی وقت هم درگیر حل کردنشون بودم ولی نمیشد، این بود که توجهم رو از روی چیزی که نمیخوام بردارم و بذارم روی چیزی که میخوام به همین سادگی! یعنی اصلا نمیدونم چطور توضیح بدم که بابا ما باید باور کنیم که حل مسائل خیلی ساده و در درون خودشون هستند.
یکی از دوستان پرسیده بود که راه حل هر مسئله ای که در درون خودش هست یعنی چی؟ اینجا شما باید مسئله حل کنی تا این موضوع را درک کنی. شما فرض کن من میرم یه جای زیبایی بعد میخوام برای شما توضیح بدم که اون مکانی که رفتم چقدر زیبا بوده. خوب اینجا شما تا نری و اون مکان زیبا رو تجربه نکنی ممکنه اصلا متوجه نشی که من چی میگم. حل مسئله هم همینه شما باید شروع کنی و از یک موضوع کوچکی در زندگیت طبق سوالات این جلسه مسئله حل کنی تا ماهیت و اصل موضوع حل مسئله رو درک کنی. باید تمرین کنی تمرین کنی و به سوالات این جلسه پاسخ بدی سپس اقدامات عملی انجام بدی تا در نهایت درک کنی که بله: «راه حل هر مسئله در درون خودش هست».