جان سلطانی ز زندانی برست دوست عزیز و رفیق شفیق استاد رضا بابا | ابوالقاسم فنائی
جان سلطانی ز زندانی برست
دوست عزیز و رفیق شفیق استاد رضا بابائی پس از تحمل درد و رنجهای فراوان به دیار باقی شتافت و در جوار رحمت الاهی آرمید و دوستان و دوستداران خود را در غم فقدان خود برای همیشه داغدار و سوگوار کرد. چند صباحی که افتخار آشنائی و مصاحبت با او و خوشهچینی از خرمن ادب، حکمت و دانش و بینش و کنش او را داشتم، به جز نیکی و نیکخواهی و دفاع از حق و حقیقت و شفقت بر خلق و دغدغة رفاه و آسایش مادی و تعالی اخلاقی و معنوی انسانها چیزی ندیدم.
تردید ندارم که درد و رنجی که از بیماری جسمی خویش تحمل میکرد در مقایسه با رنجی که از گرفتاریها و مشکلات دیگران میبرد برای او هیچ بود. کسی نبود که با او همنشین شود و پس از برخاستن احساس گرمی و روشنی نکند. اینک مائیم و میراث گرانسنگ مکتوب و شفاهی او و یادی که از او در خاطرهها مانده است. درگذشت او را به بازماندگان، دوستان و دوستداران و شاگردانش تسلیت میگویم و از خدای بزرگ برای او علو درجات و برای بازماندگان آرامش و شکیبائی طلب میکنم.