چگونه *حجاب* را براے دختران و خواهران خود تبلیغ کنیم
داستان آموزنده حجاب
دخترے یڪ تبلت خریده بود.
پدرش وقتے تبلت را دید پرسید:
وقتے آنرا خریدے اولین کارے که کردے چے بود؟
دختر گفت: روے صفحهاش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یڪ کاور هم براے جلدش خریدم.
پدر: کسے مجبورت کرد اینکار را بکنے؟
دختر: نه!
پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازندهاش توهین شد؟
دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکنه که از کاور استفاده کنیم.
پدر: چون تبلت زشت و بےارزشے بود اینکار را کردی؟
دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواد ضربهاے بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
پدر: کاور که کشیدے زشت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولے اگه زشت هم میشد، به حفاظتے که از تبلتم میکنه مےارزه.
پدر نگاه با محبتے به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت:
"حجاب یعنے همین"
گاهے یڪ تلنگر کافےست
عضویت
@abualishibany