دختر بلوت #فرزاد_ع_کدخدایی آهای ای دختر بلوت (بلوط) ای سبزه | ادبسار
دختر بلوت #فرزاد_ع_کدخدایی
آهای ای دختر بلوت (بلوط) ای سبزهی دلربای کوهستان هیچ میدانی که از دودمان دوغدو و ماندانا و مشیانایی
ای یادگار ماد روز مرگم بجای خراش گونههای نازنینت شخم بزن کینه را
بجای اشک ببار خنده را بر این دشت عبوس دود اندود و درو کن خوشههای زرین عشق را
با نوای چمری پُرسهام مچرخان دست دیدگانت را بچرخان آسمان به نماز است با چرخیدن
زاری مکن بخند بر هیچستان بر عشقهای دروغ و پندارهای پوچ عبرانیان
ای مهر سپنتا هیچ میدانی چشمهای خمارت قبلهگاه کمان ابروانت خانقاه لبخندهای نازت آتشگاه من بیایمان است
دل مبند به سبزهی نوروز که فریبی بیش نیست میرویاندت تا درو شوی
چشم بهراه باش پس از مرگ بر خواهم گشت در پنجهی نوروزی فر ایزدی به دست در هیئت گلهای زیبای گرین والوندو بیستون و البرز
اشک مریز گوش بسپار به نوای سرنا و دل بلرزان به لرزههای دهل
خوب بنگر آن زن و مرد دستمال به دست رقصان را گویی برای گریز از خاک پای کوباناند
بر تن بیجانم بخند بخند گلاره و به باد بسپار گیسوان بلند بافتەات را چرا که پس از مرگ برخواهم گشت سوار بر گاو آفریدون همراه با چشمان اسپندیار...
پینوشت: دهل: نماد زمین است سرنا: نماد آسمان چمر: نوای حزنانگیز پُرسه: مراسم ختم شیون: نماد شخم زدن اشک ریختن نماد باران پنجه: پنج روز پایانی سال که به باور پیشینیان روح مردهها برمیگردد سبزه نوروز: نماد رویش دوباره